دیوان بیدل شیرازی/هجر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
دولت قارون | هجر از بیدل شیرازی |
مسین قلب |
دیوان بیدل شیرازی |
ای پادشاه خوبان تن ها فدای جانت | سر های تاجداران بر ختک آستانت | |
رفتی و بر لب آمد جانم ز تلخ کامی | باز آی تا ببوسم لعل شکر فشانت | |
از تیر غمزه هر دم داری هزار بسمل | هرگز خطا نگردد یک تیر از کمانت | |
از بهر قتل عشاق تیغ از نیام بر کش | تا باز زنده گردند از شوق کشتگانت | |
صد ره بمیرم از رشک کایا دگر کرا کشت | بینم به دست هر دم چون تیغ خون چکانت | |
مشک است یا که عنبر یا بوی روح بخش است | ماهست یا که خورشید یا روی دل ستانت | |
در حیرتم چه گویم چون در خرام آئی | شمشاد یا صنوبر یا سرو بوستانت | |
گشتند بنده از جان بی منتی قلوبت | هستند زیر فرمان بی زحمتی جهانت | |
گر دست گیری ای دوست از پا فتادگانرا | بشتاب تا نمردند از هجر خستگانت | |
زآن آتشی که داری پنهان به سینه بیدل | پیدا بود که گردد خاکستر استخوانت |
***