دیوان بیدل شیرازی/دام نیکوان

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
دکّۀ قنادی دام نیکوان
از بیدل شیرازی
دیدۀ خفاش
دیوان بیدل شیرازی


به خون عاشقان خوبان دلیرند که در روز قیامتشان نگیرند
به جرم دوستی گر بایدم کشت بکش تا دشمنان از غم بمیرند
مگوئیدم چرا دل دادی از دست که از شهدینه طفلان ناگزیرند
چه جان شو پاک اگر همراز مائی که اهل دل همه صافی ضمیرند
دو عالم ناید اندر چشمشان هیچ ولی در چشم کوته بین حقیرند
به شهرستان معنی پادشاهند به صورت گر چه مسکین و فقیرند
ز دام نیکوان مشکل توان جست که قومی سست عهد و سخت گیرند
نه تنها پای بست اوست بیدل که خلقی از کمندش دستگیرند

***