تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
 
(۵۷۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
+
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:MossadeghTudehParty16Azar1332.mp4|thumb|left|200px|محمد مصدق به اعدام محکوم می‌شود]]
 
[[پرونده:NoureddinKianouri2.jpg|thumb|left|140px|نورالدین کیانوری رییس کمیته مرکزی حزب توده نوه شیخ فضل‌الله نوری دشمن مشروطه و ایران و استاد دانشگاه تهران]]
 
[[پرونده:TudehPartyHosseinJodat3.jpg|thumb|left|140px|حسین جودت استاد دانشکده فنی]]
 
[[پرونده:RezaRaadmanesh1.jpg|thumb|left|140px|رضا رادمنش عضو کادر مرکزی حزب توده استاد دانشکده فنی]]
 
[[پرونده:MehdiBazargan.jpg|thumb|left|140px|مهدی بازرگان رییس دانشکده فنی دانشگاه تهران]]
 
'''[[دروغ بزرگ توده‌ای‌ها ۱۶ آذر روز دانشجو]]''' - هر سال با یک هوچی‌گری  به نام « ۱۶ آذر روز دانشجو » روبرو می‌شویم. توده‌ای‌ها کوشش می‌کنند که به ما مردم ایران بقبولانند که ۱۶ آذر پیوند با دانشجو دارد. اگر به آنچه که در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که دوباره محور این هوچی گری محمد مصدق است. محمد مصدق خائن به ایران که بیش از هفتاد سال میان مردم ایران دشمنی و دوری بوجود آورد، می‌باید برای همیشه در گورش بماند و دیگر اثری از این موجود کثیف نوکر مزدور بیگانه نامی آورده نشود. در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ چه گذشت؟
 
  
در این روز محمد مصدق به سبب خیانت به کشور و ملت ایران در برابر دادگاه ایستاده بود. دادستان در کیفر خواست نهایی خود درخواست کرد که محمد مصدق به دار آویخته شود. برای اینکه هیچگاه آنچه را که محمد مصدق علیه ایران انجام داد فراموش نشود، چکیده‌ای از کیفرخواست دادستان را می‌آوریم:
+
[[پرونده:Farzaneh Kheradmand Disgraceful Day 15 Khordad 1342-1.mp4|thumb|left|180px|روز ننگین پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrSpeech15Khordad1351.mp4|thumb|180px|[[سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در نشست تاریخی کنگره بزرگ ملی در بزرگداشت دهمین سالگرد انقلاب شاه و مردم ۳ بهمن ماه ۱۳۵۱|سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در دهمین سالروز انقلاب شاه و مردم و یادآوری روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]]]
 +
[[پرونده:Shahanshah19Dey1341FarmerCongress2.jpg|thumb|left|180px|شاهنشاه در کنگره ملی کشاورزان ۱۹ دی ۱۳۴۱]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechEnghelabShahMardomQom1341.jpg|thumb|left|180px|سخنرانی شاهنشاه در قم ۴ بهمن ۱۳۴۱]]
 +
[[پرونده:Fiftheenth Khordad 42 5.jpg|thumb|left|180px|خمینی چیان به خیابان می‌ریزند]]
 +
[[پرونده:TerrorKhomeini15Khordad1342g.jpg|thumb|left|180px|]]
 +
[[پرونده:TerrorKhomeini15Khordad1342a.jpg|thumb|left|180px|]]
 +
[[پرونده:Fiftheenth Khordad 42.jpg|thumb|left|160px|مردم به پشتیبانی از نیروهای دولتی می‌پردازند و از شهربانی درخواست اسلحه کردند ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]
  
اعمال ارتکابی متهم ردیف یک، محمد مصدق، که به منظور واژگون ساختن حکومت مشروطه سلطنتی مورد دعوی دادستان ارتش قرار گرفته:
+
'''[[روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]'''  - در روز پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲ خمینی بلوا و آشوبی در تهران و چند شهر دیگر برپا کرد تا شاید حکومت مشروطه پارلمانی ایران را براندازد. با دیدگاه امروز این بلوا در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه همان ترکیبی را داشت که در آشوب سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی دیدیم. آرنگ‌ها « مرگ بر این دیکتاتور خون آشام » و « یا مرگ یا خمینی » بود. خمینی چیان بارها کوشش کردند که اسلحه خانه ارتش را بگیرند، سینماها را به آتش کشیدند و  بانک‌ها و مغازه‌ها را تاراج کردند. خمینی چیان زنان بدون حجاب را کتک زدند، به کلانتری‌ها و ماموران پلیس یورش بردند و کتابخانه‌ها، مدرسه‌های دخترانه، روزنامه‌ها را به آتش کشیدند. خمینی چیان برنامه ریزی شده با پیت‌های نفت به آرشیو دادگستری که پرونده‌های این مجرمین در آنجا قرارداشت یورش بردند و بایگانی را به آتش کشیدند.  در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ این بلوا نافرجام ماند زیرا که مردم ایران، ارتش، دولت و پلیس دست در دست یکدیگر خمینی چیان را تار و مار کردند. بلوای پانزدهم خرداد شکست خورد زیرا که کنفدراسیون دانشجویان و سازمان آزادی بخش فلسطین وجود نداشت. پس از این روز ننگین، خمینی چیان از اشتباه‌های خویش آموختند و برنامه دیگری ریختند. نخست توانستند که خمینی را از چوبه دار برهانند، از خمینی آیت اله ساختند و وی را سرانجام در نجف جایی که خمینی ایدئولوژی ولایت فقیه و حکومت اسلامی  را پروراند ماندگار کردند. آنگاه با بنیاد کردن کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، پروپاگاند علیه شاهنشاه ایران را آغاز کردند و با این پروپاگاندهای پیوسته توانستند کشورهای غربی را علیه شاهنشاه ایران برانگیزانند. خمینی چیان با عرفات و دیگر سازمان‌های تروریستی همکاری کردند و تروریست‌هایی زبردست در ساختن بمب، مبارزه‌های مسلحانه و جنگ‌های چریکی برای براندازی حکومت ایران آموزش دادند و روانه ایران کردند. با اینکه خمینی از سوی دادگاه به مرگ محکوم شد، با همدستی ژنرال حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور خمینی آزاد شد تا برنامه‌های اهریمنی خود را علیه کشور ایران و شاهنشاه ایران ادامه دهد. همه کسانی که امروز در کشور ایران پست‌های کلیدی را در دست دارند همان کسانی بودند که نزدیک به خمینی و در بلوای ۱۵ خرداد دستگیر شدند.
  
۱ – دستور بازداشت سرهنگ نعمت‌الله نصیری (سرتیپ فعلی)، فرماندۀ گارد شاهنشاهی که حامل فرمان عزل بوده‌است.
+
در روز ننگین پانزدهم خرداد بلوا و آشوب از چند نقطه تهران آغاز شد. گروهی از خمینی چیان از میدان بارفروشان تهران به سرکردگی قمه‌کش معروف تهران "طیب حاج رضایی" به راه افتادند. گروهی دیگر از خمینی چیان از جلوی بازار و میدان ارگ با چماق و چاقو به راه افتادند.  حرکت بسیار برنامه ریزی شده برای یورش به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتری‌ها برای دستیابی به سلاح گرم بود. خمینی چیان سر راه، جیپ‌ها و کامیون‌های پلیس و ماشین‌های آتش نشانی و خودروهای مردم را خرد کردند و به آتش کشیدند.  در میدان ارگ خمینی چیان به پلیس حمله کردند و شماری از نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان کشته شدند.  حمله‌ها به تسلیحات ارتش و کلانتری‌ها و اداره انتشارات و رادیو با وجود پایداری مامورین چندین  بار از سرگرفته شد. خمینی چیان به پارک شهر ریختند و از ورودی پارک تا سالن ورزشی پارک شهر را ویران ساختند و به آتش کشیدند و شماری از درختان پارک شهر را نیز سوزاندند.  گروهی پس از خرد کردن اتاقک نگهبان وارد کاخ دادگستری شدند، اینان به خوبی به ساختمان دادگستری و جای بایگانی دادگستری آشنایی داشتند، دیوار نازک میان اتاق نگهبان و بایگانی را خراب کردند و روی پرونده‌های بایگانی نفت ریختند و به آتش کشیدند و متواری شدند. خمینی چیان در دسته‌های کوچکتری پخش شدند و در ناصر خسرو برابر شمس العماره اتوبوس‌های شرکت واحد را آتش زدند و همه کیوسک‌های بلیت فروشی را شکستند و کیوسک را از جای درآوردند. گروهی دیگر از چهارراه گلوبندک به سوی بوذرجمهری غربی و خیابان خیام سرازیر شدند و آمبولانس کشیک وزارت بهداری و ورودی و شیشه‌های وزارت بهداری را شکستند. برابر نیمروز خمینی چیان گِرد وزارت دارایی را گرفتند و پلیس ناچار به پرتاب گاز اشک آور شد. آنگاه خمینی چیان در سه دسته چهارصد تنی به باشگاه ورزشی جعفری یورش بردند و بخش‌های موزه باشگاه، ورزش باستانی و لباس کنی را شکستند و آتش زدند. کارمندان بانک‌های پیرامون بازار تا ساعت ۱۹ ناچار در بانک‌ها ماندند. خمینی چیان آمبولانس جا به جا کردن مردگان را نیز به آتش کشیدند.  هم چنین خمینی چیان  سینماهای متروپل، سعدی، حافظ، ایفل، ادئون و مغازه‌های کنار این سینماها را آتش زدند.  
  
۲ – توقیف غیرقانونی افرادی از مأمورین رسمی و غیر رسمی.
+
از ساعت یک پس نیمروز کم کم تانک‌ها به خیابان‌ها آمدند. گروهی از خمینی چیان در شرق تهران راهی کارخانه برق ژاله شدند. تا رسیدن ماموران کارکنان کارخانه با تشکیل گارد ملی و پایداری بی همانند از ورود خمینی چیان به کارخانه جلوگیری کردند.  خمینی چیان در میدان خراسان اتوبوس‌های شرکت واحد را  به آتش کشیدند و به سوی خیابان ری و میدان شاه متواری شدند. در همین هنگام خمینی چیان جلوی خودروی نیروی هوایی که از خیابان ژاله می‌گذشت را گرفتند و  ستوان یکم نیروی هوایی حبیب اله مستوفیان را  چند استوار نیروی هوایی سوار بر خودرو را بیرون کشیدند و به بسیار دلخراش ستوان یکم مستوفیان را قتل رساندند و دیگر درجه داران را به سختی زخمی کردند. به سبب نبودن اتوبوس و کمبود تاکسی مردم پیاده به سوی خانه هایشان می‌رفتند. در سراسر تهران خمینی چیان بیشتر مشروب فروشی‌ها را ویران کردند و سینماها و دانسینگ‌ها ویران ساختند و یا به آتش کشیدند. از روش کار خمینی چیان روشن بود که ستاد مرکزی آنان در سرچشمه قرار داشت و بدین روی یورش‌ها بیشتر در خیابان‌های ری، سیروس، بهارستان، امیرکبیر، ناصرخسرو، بازار، باب همایون انجام می‌شد. هم چنین پیوسته برای خمینی چیان از خیابان‌های شوش، دروازه غار، گودها، سید ملک خاتون افراد کمکی می‌رسید. از ساعت ۳ پس از نیمروز خمینی چیان به گروه‌های کوچکتری درآمدند و خود را به غرب و جنوب غربی تهران رساندند و ساعت‌های دراز در خیابان شاهرضا و سی متری به زد و خورد پرداختند.
  
۳ – خلع سلاح گارد شاهنشاهی حافظ اعلیحضرت همایونی و کاخ‌های سلطنتی.
+
برنامه اصلاحاتی که ملت ایران سال‌ها چشم به راه آن بود، در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ به آرای ملت ایران گذاشته شد و با اکثریت آرای ملت ایران در سراسر کشور به منشور شش ماده‌ای [[انقلاب شاه و مردم]] آری گفته‌شد. با این اصلاحات زمینداران بزرگ و هم‌چنین روحانیون آغاز به دشمنی کردند. با اجرای [[اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی]] می‌بایستی که فئودالیسم در ایران برچیده شود و زمین از مالکین بزرگ خریداری و میان کشاورزانی که روی آن کار می‌کردند تقسیم شود. مالکین بزرگ و ملایان به سرکردگی حجت‌الاسلام خمینی تبانی کرده و تظاهراتی علیه تقسیم اراضی به راه انداختند. اصل نخست اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی و دگرگون ساختن موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان، با اصل پنجم منشور انقلاب شاه و مردم [[اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان]] یعنی دادن آزادی به زنان و حق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمن‌های استان و شهرستان، دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انتخابات در هر سطح انتخاباتی دیگر در کشور، افزون بر این، برای گسترش بیشتر دموکراسی در انتخابات آزاد محدودیت دینی برداشته شد تا هر ایرانی با هر باوری بتواند انتخاب کند و انتخاب شود که این با دگرگون ساختن سوگند نمایندگان از به "قرآن مجید" به "کتاب آسمانی" به اجرا درآید. همچنین دگرگون ساختن گاهنامه هجری خورشیدی به گاهنامه شاهنشاهی از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ اصولی بودند که ملایان و فئودال‌ها با آن به مخالفت برخاستند.
 
 
۴ – مهر و موم کاخ‌های سلطنتی و خلع ید نمودن متصدیان و مباشرین و مستحفظین دربار شاهنشاهی از اموال و کاخ‌های سلطنتی.
 
 
 
۵ – صدور تلگرافات به سفرای ایران در خارج، دایر به عدم ملاقات و نگرفتن تماس با اعلیحضرت همایون شاهنشاهی.
 
 
 
۶ – صدور دستور حذف نام شاهنشاه از دعای صبحگاه و شامگاه در سربازخانه‌ها.
 
 
 
۷ – دستور تشکیل میتینگ با وسایل تبلیغاتی دولتی، برای اهانت به مقام سلطنت و رژیم مشروطیت و پخش جریان میتینگ به وسیله رادیو.
 
 
 
۸ – دستور پایین آوردن و شکستن مجسمه‌های اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر و اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی به منظور بی‌وقر و بالنتیجه تشویق عناصر اخلال‌گر به قیام برعلیه سلطنت و رژیم سلطنتی مشروطه ایران.
 
 
 
۹ – دستور انحلال مجلس شورای ملی.
 
 
 
۱۰ – دستور تحت نظر قرار دادن افراد خاندان سلطنتی به استان‌های آذربایجان.
 
 
 
۱۱ – دستور بازداشت غیرقانونی تیمسار سپهبد زاهدی، نخست وزیر منصوب، و تعیین جایزه برای دستگیری معظم‌له.
 
 
 
۱۲ – حذف سرود شاهنشاهی از برنامه رادیو تهران.
 
 
 
۱۳ – اقدام برای تشکیل شورای سلطنتی از راه رفراندوم.
 
 
 
با تهیه مقدمات قبلی، بزه از تاریخ ۲۵ الی ۲۸ امردادماه روی داده، محل وقوع بزه تهران بوده، به این ترتیب که متهمین مقیم تهران طرح‌های تنظیمی را به منظور عملی‌شدن سوءقصدی که داشته‌اند، چه در تهران و چه در شهرستان‌های کشور به موقع اجرا گذاشته‌اند. نظر به اینکه علاوه بر مراتب مشروح در این کیفرخواست مشهود بوده و همه اهالی تهران ناظر وقوع بزه بوده و متهمین با سرسختی تمام برای رسیدن به مقصود، که همان موضوع اتهام است، در برابر مردمی که منظوری جز حفظ حقوق اساسی خود نداشته‌اند، مقاومت شدیدی ابراز داشته، که در اثر سرسختی و مقاومت آنان به موجب سوابق موجود در اداره پزشک قانونی در تهران چهل‌وسه نفر مقتول و هشتادوپنج نفر مجروح شده‌اند، که گناهی جز حفظ قانون اساسی و تلاش برای جلوگیری از سقوط کشور خود نداشته‌اند و نظر به اینکه متهمین از افراد مشخص و ممتاز کشور بوده، که مردم به وجود آنان امیدواری زیادی داشته که در راه حفظ مصالح کشور ساعی و کوشا باشند و اولین وظیفه آنان وفاداری به سوگندی بوده که برای حفظ حقوق اساسی ایران یاد کرده و بدبختانه سوگند خود را نقض و به آن حقوق خیانت نموده‌اند، ملاحظه می‌شود که بزه انجام شده از طرف متهمین مقرون به علل مشدده است که به همین مناسبت تقاضای صدور رأی اعدام آن را دارد.
 
 
 
خبر اینکه مصدق به اعدام محکوم شده است،  پشتیبانان مصدق را در شوک فرو برد. این پشتیبانان و هواداران مصدق چه کسانی بودند؟ در جایگاه نخست مهدی بازرگان قرار دارد که بیش از شش سال رییس دانشگده فنی دانشگاه تهران و بنیانگزار [[نهضت آزادی]] بود، در جایگاه دوم از نورالدین کیانوری دبیر اول [[حزب توده|حزب منفور توده]]  که در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس می‌داد. هم چنین می‌توان از حسین جودت و رضا رادمنش اعضای کادر مرکزی حزب توده نامبرد که در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس می‌دادند. هواداران دیگر مصدق پان ایرانیست‌ها بودند. این استادان دانشگاه بودند که دانشجویان را برانگیختند علیه محاکمه و اعدام مصدق تظاهرات به راه بیاندازند.  
 
 
 
گزارشی در روز ۱۸ آذر ماه ۱۳۳۲ از سوی هیات بررسی رویداد شانزدهم آذر  به رییس دانشگاه تهران دکتر سیاسی داده شد، چنین آمده است:
 
 
 
:::در گزارشی که از سوی هیات بررسی به رییس دانشگاه دکتر سیاسی داده شد نوشته شد که روز ۱۶ آذر ماه شماری از دانشجویان دانشکده فنی در کریدور دانشکده فنی ایستاده و گفتگو می‌کردند در این هنگام دو تن از دانشجویان از پشت پنجره به دو تن از مامورین انتظامی دشنام دادند. مامورین در پی این دانشجویان وارد دانشکده فنی می‌شوند ، دانشجویان نیز به کلاس‌های درس هجوم می‌برند مامورین نیز وارد کلاس شده و خواستار تحویل آن دو دانشجو می‌شوند. مامورین دو دانشجو را بازداشت می‌نمایند. در این هنگام همه دانشجویان در کریدور اشکوب نخست دانشکده گرد آمده بودند. یکی از دانشجویان توده‌ای عربده سر می‌دهد که به مامورین حمله کنند و مامورین کوشش می‌کنند که دانشجویان را پراکنده‌سازند و دانشجویان به سوی دیگر کریدور می‌روند. در این هنگام قندچی و رضوی و بزرگ نیا به سربازان یورش بردند و کوشش کردند که مسلسل سربازان را از دستشان درآورند. این سبب شلیک گلوله‌ها شد و سه دانشجوی تازه وارد به دانشکده فنی که در دام حزب توده افتاده بودند آماج تیرها قرار گرفتند و کشته شدند.
 
 
 
کیانوری پس از این رویداد به جمهوری کمونیستی آلمان شرقی فرار کرد. کیانوری  با همسرش مریم فیروز فرمانفرماییان از ایل مغول  قاجار در آلمان شرقی تا روز عزای ایران ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷  ماند. شوربختانه نه محمد مصدق اعدام شد و نه کسانی که این هیاهو را در دانشگاه تهران به راه انداختند به ویژه مهدی بازرگان، نورالدین کیانوری و دیگر سران حزب توده که در دانشگاه تهران لانه کرده بودند، محاکمه نشدند.
 
 
 
این تظاهرات و جنجال و هیاهو نتیجه خود را داد و محمد مصدق را از چوبه دار رهایی بخشید. در واقع روز شانزدهم آذر دروغی است همانند دروغ ۲۸ امرداد ماه که محمد مصدق با کودتا سرنگون شد، داستانی که توده‌ای‌ها هنوز هم در رسانه‌های مزدور و وابسته به بیگانه تکرار می‌کنند. اینکه شانزدهم آذر روز دانشجو نامیده شود تنها پروپاگاند شوروی بود و هست. چند سال و دهه دیگر باید طول بکشد و ایرانیان پروانه دهند که روسیه برایشان روزها ویژه بسازند؟
 
 
 
در روز ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ بسیجیان به کوی دانشگاه و خوابگاه‌های دانشجویی یورش بردند، همه اموال دانشجویان را نابود ساختند و دانشجویان را تا سر حد مرگ کتک زدند و صدها تن را بازداشت کردند و بسیاری از دانشجویان را با گفتن « یا حسین » از بام خوابگاه با دست‌های از پشت بسته به پایین پرت کردند. دانشجویان ایران این روز را روز دانشجو نامیدند ولی توده‌ای‌ها، اسلامیون و جبهه ملی و چریک و مجاهد و دیگر تروریست‌ها و لای و لجن‌های جامعه هم چنان پافشاری در برگزاری روز ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو را داشتند و دارند. در ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۸ در دهمین سالگرد روز دانشجو نیروهای بسج به خوابگاه‌های دانشگاه امیر کبیر در تهران یورش بردند و دانشجویان را به سختی زخمی و تکه و پاره کردند و بسیاری را نیز دستگیر کردند و به همراه خود بردند. استعمار همچنان پافشاری در نگاه داشتن  روز نابود شدن سه دانشجوی مهاجم توده‌ای در شصت پنچ سال پیش  است تا آن را به رویدادی در زمان مشروطه پارلمانی پیوند دهند، زیرا که اطمینان دارند با پروپاگاندی که شصت و پنج سال پیش راه انداختند از اعدام محمد مصدق جلوگیری کردند و تلاش کردند که زمینه‌ها و انگیزه‌های این رویداد را از مردم پنهان نمایند. همان چپی‌ها و همان کمونیست‌ها و همان اسلامیون و همان سرسپرده‌های استعمار کماکمان امروز در پی زنده نگاه داشتن این پروپاگاند هستند. ایرانیان می‌باید دریابند که روز ۱۶ آذر روز دانشجو بخشی از پروپاگاندای شوروی برای مغزشویی ایرانیان است. با آگاه شدن و خواندن تاریخ  بر دهان انیرانیان بکوبید تا برای همیشه خاموش گردند تا دوباره سناریویی مانند خمینی دیگر برای ما ایرانیان ننویسند و دیگر تکرار نشود. امروز با واژگانی چون فدرالیسم و جمهوری، مزدوران در رسانه‌های برون مرزی کوشش می‌کنند که ما ایرانیان را گمراه کنند تا حکومتی که بیش از دو هزار و پانصد سال با آن آشنا هستیم و پوست و خون ما شده است را برنگزینیم. مزدوران کوشش می‌کنند از برقراری مشروطه پارلمانی شاهنشاهی  که پدر بزرگان ما در راه برقراری آن جان خود را فدا کردند جلوگیری کنند و با برگه‌ای سپید در دست  کوشش می کنند دستورات استعمار را در به نام و در چارچوب یک قانون اساسی نوین به ملت ایران بفروشند و سرنوشت کشور و مردم ایران را در دست گیرند.
 
  
 +
'''[[روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲|پیشینه و رویدادهای روز ننگین ۱۵ خرداد ۴۲ را بخوانیم و ارتجاع سرخ و سیاه را از کشور اهورایی ایران ریشه‌کن کنیم]]'''
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۸


روز ننگین پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲
شاهنشاه در کنگره ملی کشاورزان ۱۹ دی ۱۳۴۱
سخنرانی شاهنشاه در قم ۴ بهمن ۱۳۴۱
خمینی چیان به خیابان می‌ریزند
TerrorKhomeini15Khordad1342g.jpg
TerrorKhomeini15Khordad1342a.jpg
مردم به پشتیبانی از نیروهای دولتی می‌پردازند و از شهربانی درخواست اسلحه کردند ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ - در روز پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲ خمینی بلوا و آشوبی در تهران و چند شهر دیگر برپا کرد تا شاید حکومت مشروطه پارلمانی ایران را براندازد. با دیدگاه امروز این بلوا در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه همان ترکیبی را داشت که در آشوب سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی دیدیم. آرنگ‌ها « مرگ بر این دیکتاتور خون آشام » و « یا مرگ یا خمینی » بود. خمینی چیان بارها کوشش کردند که اسلحه خانه ارتش را بگیرند، سینماها را به آتش کشیدند و بانک‌ها و مغازه‌ها را تاراج کردند. خمینی چیان زنان بدون حجاب را کتک زدند، به کلانتری‌ها و ماموران پلیس یورش بردند و کتابخانه‌ها، مدرسه‌های دخترانه، روزنامه‌ها را به آتش کشیدند. خمینی چیان برنامه ریزی شده با پیت‌های نفت به آرشیو دادگستری که پرونده‌های این مجرمین در آنجا قرارداشت یورش بردند و بایگانی را به آتش کشیدند. در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ این بلوا نافرجام ماند زیرا که مردم ایران، ارتش، دولت و پلیس دست در دست یکدیگر خمینی چیان را تار و مار کردند. بلوای پانزدهم خرداد شکست خورد زیرا که کنفدراسیون دانشجویان و سازمان آزادی بخش فلسطین وجود نداشت. پس از این روز ننگین، خمینی چیان از اشتباه‌های خویش آموختند و برنامه دیگری ریختند. نخست توانستند که خمینی را از چوبه دار برهانند، از خمینی آیت اله ساختند و وی را سرانجام در نجف جایی که خمینی ایدئولوژی ولایت فقیه و حکومت اسلامی را پروراند ماندگار کردند. آنگاه با بنیاد کردن کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، پروپاگاند علیه شاهنشاه ایران را آغاز کردند و با این پروپاگاندهای پیوسته توانستند کشورهای غربی را علیه شاهنشاه ایران برانگیزانند. خمینی چیان با عرفات و دیگر سازمان‌های تروریستی همکاری کردند و تروریست‌هایی زبردست در ساختن بمب، مبارزه‌های مسلحانه و جنگ‌های چریکی برای براندازی حکومت ایران آموزش دادند و روانه ایران کردند. با اینکه خمینی از سوی دادگاه به مرگ محکوم شد، با همدستی ژنرال حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور خمینی آزاد شد تا برنامه‌های اهریمنی خود را علیه کشور ایران و شاهنشاه ایران ادامه دهد. همه کسانی که امروز در کشور ایران پست‌های کلیدی را در دست دارند همان کسانی بودند که نزدیک به خمینی و در بلوای ۱۵ خرداد دستگیر شدند.

در روز ننگین پانزدهم خرداد بلوا و آشوب از چند نقطه تهران آغاز شد. گروهی از خمینی چیان از میدان بارفروشان تهران به سرکردگی قمه‌کش معروف تهران "طیب حاج رضایی" به راه افتادند. گروهی دیگر از خمینی چیان از جلوی بازار و میدان ارگ با چماق و چاقو به راه افتادند. حرکت بسیار برنامه ریزی شده برای یورش به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتری‌ها برای دستیابی به سلاح گرم بود. خمینی چیان سر راه، جیپ‌ها و کامیون‌های پلیس و ماشین‌های آتش نشانی و خودروهای مردم را خرد کردند و به آتش کشیدند. در میدان ارگ خمینی چیان به پلیس حمله کردند و شماری از نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان کشته شدند. حمله‌ها به تسلیحات ارتش و کلانتری‌ها و اداره انتشارات و رادیو با وجود پایداری مامورین چندین بار از سرگرفته شد. خمینی چیان به پارک شهر ریختند و از ورودی پارک تا سالن ورزشی پارک شهر را ویران ساختند و به آتش کشیدند و شماری از درختان پارک شهر را نیز سوزاندند. گروهی پس از خرد کردن اتاقک نگهبان وارد کاخ دادگستری شدند، اینان به خوبی به ساختمان دادگستری و جای بایگانی دادگستری آشنایی داشتند، دیوار نازک میان اتاق نگهبان و بایگانی را خراب کردند و روی پرونده‌های بایگانی نفت ریختند و به آتش کشیدند و متواری شدند. خمینی چیان در دسته‌های کوچکتری پخش شدند و در ناصر خسرو برابر شمس العماره اتوبوس‌های شرکت واحد را آتش زدند و همه کیوسک‌های بلیت فروشی را شکستند و کیوسک را از جای درآوردند. گروهی دیگر از چهارراه گلوبندک به سوی بوذرجمهری غربی و خیابان خیام سرازیر شدند و آمبولانس کشیک وزارت بهداری و ورودی و شیشه‌های وزارت بهداری را شکستند. برابر نیمروز خمینی چیان گِرد وزارت دارایی را گرفتند و پلیس ناچار به پرتاب گاز اشک آور شد. آنگاه خمینی چیان در سه دسته چهارصد تنی به باشگاه ورزشی جعفری یورش بردند و بخش‌های موزه باشگاه، ورزش باستانی و لباس کنی را شکستند و آتش زدند. کارمندان بانک‌های پیرامون بازار تا ساعت ۱۹ ناچار در بانک‌ها ماندند. خمینی چیان آمبولانس جا به جا کردن مردگان را نیز به آتش کشیدند. هم چنین خمینی چیان سینماهای متروپل، سعدی، حافظ، ایفل، ادئون و مغازه‌های کنار این سینماها را آتش زدند.

از ساعت یک پس نیمروز کم کم تانک‌ها به خیابان‌ها آمدند. گروهی از خمینی چیان در شرق تهران راهی کارخانه برق ژاله شدند. تا رسیدن ماموران کارکنان کارخانه با تشکیل گارد ملی و پایداری بی همانند از ورود خمینی چیان به کارخانه جلوگیری کردند. خمینی چیان در میدان خراسان اتوبوس‌های شرکت واحد را به آتش کشیدند و به سوی خیابان ری و میدان شاه متواری شدند. در همین هنگام خمینی چیان جلوی خودروی نیروی هوایی که از خیابان ژاله می‌گذشت را گرفتند و ستوان یکم نیروی هوایی حبیب اله مستوفیان را چند استوار نیروی هوایی سوار بر خودرو را بیرون کشیدند و به بسیار دلخراش ستوان یکم مستوفیان را قتل رساندند و دیگر درجه داران را به سختی زخمی کردند. به سبب نبودن اتوبوس و کمبود تاکسی مردم پیاده به سوی خانه هایشان می‌رفتند. در سراسر تهران خمینی چیان بیشتر مشروب فروشی‌ها را ویران کردند و سینماها و دانسینگ‌ها ویران ساختند و یا به آتش کشیدند. از روش کار خمینی چیان روشن بود که ستاد مرکزی آنان در سرچشمه قرار داشت و بدین روی یورش‌ها بیشتر در خیابان‌های ری، سیروس، بهارستان، امیرکبیر، ناصرخسرو، بازار، باب همایون انجام می‌شد. هم چنین پیوسته برای خمینی چیان از خیابان‌های شوش، دروازه غار، گودها، سید ملک خاتون افراد کمکی می‌رسید. از ساعت ۳ پس از نیمروز خمینی چیان به گروه‌های کوچکتری درآمدند و خود را به غرب و جنوب غربی تهران رساندند و ساعت‌های دراز در خیابان شاهرضا و سی متری به زد و خورد پرداختند.

برنامه اصلاحاتی که ملت ایران سال‌ها چشم به راه آن بود، در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ به آرای ملت ایران گذاشته شد و با اکثریت آرای ملت ایران در سراسر کشور به منشور شش ماده‌ای انقلاب شاه و مردم آری گفته‌شد. با این اصلاحات زمینداران بزرگ و هم‌چنین روحانیون آغاز به دشمنی کردند. با اجرای اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی می‌بایستی که فئودالیسم در ایران برچیده شود و زمین از مالکین بزرگ خریداری و میان کشاورزانی که روی آن کار می‌کردند تقسیم شود. مالکین بزرگ و ملایان به سرکردگی حجت‌الاسلام خمینی تبانی کرده و تظاهراتی علیه تقسیم اراضی به راه انداختند. اصل نخست اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی و دگرگون ساختن موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان، با اصل پنجم منشور انقلاب شاه و مردم اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان یعنی دادن آزادی به زنان و حق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمن‌های استان و شهرستان، دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انتخابات در هر سطح انتخاباتی دیگر در کشور، افزون بر این، برای گسترش بیشتر دموکراسی در انتخابات آزاد محدودیت دینی برداشته شد تا هر ایرانی با هر باوری بتواند انتخاب کند و انتخاب شود که این با دگرگون ساختن سوگند نمایندگان از به "قرآن مجید" به "کتاب آسمانی" به اجرا درآید. همچنین دگرگون ساختن گاهنامه هجری خورشیدی به گاهنامه شاهنشاهی از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ اصولی بودند که ملایان و فئودال‌ها با آن به مخالفت برخاستند.

پیشینه و رویدادهای روز ننگین ۱۵ خرداد ۴۲ را بخوانیم و ارتجاع سرخ و سیاه را از کشور اهورایی ایران ریشه‌کن کنیم