محتشم کاشانی (غزلیات)/امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۸ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود) از محتشم کاشانی |
' |
امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود | مهد زمین ز گریهی من غرق آب بود | |
دیوانهای که غاشیه داری به کس نداد | تا پای شهسوار بلا در رکاب بود | |
دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را | با مشتری مقابلهی آفتاب بود | |
در نامهی عمل ملک از آدمی کشان | گر مینوشت جرم تو را بی حساب بود | |
از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم | آن روی آتشین که به زیر نقاب بود | |
تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش | پایم ز بس که در وحل اضطراب بود | |
بر خاک محتشم به تواضع گذر که او | روزی بر آستان تو عالیجناب بود |