عطار (غزلیات)/دی ز دیر آمد برون سنگین دلی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۹ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (دی ز دیر آمد برون سنگین دلی)
از عطار
'


دی ز دیر آمد برون سنگین دلی با لبی پرخنده بس مستعجلی
عالمی نظارگی حیران او دست بر دل مانده پای اندر گلی
علم در وصف لبش لایعملی عقل در شرح رخش لایعقلی
زلف همچون شست او می‌کرد صید هر کجا در شهر جانی و دلی
عاشقان را از خیال زلف او تازه می‌شد هر زمانی مشکلی
تا نگردی هندوی زلفش به جان نه مبارک باشی و نه مقبلی
جمله پشت دست می‌خایند از او هست هرجا عالمی و عاقلی
منزل عشقش دل پاک است و بس نیست عشقش در خور هر منزلی
تا تو بی حاصل نگردی از دو کون هرگز از عشقش نیابی حاصلی
شد دل عطار غرق بحر عشق کی تواند غرقه دیدن ساحلی