سعدی (غزلیات)/گر متصور شدی با تو درآمیختن

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۲۸ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (گر متصور شدی با تو درآمیختن)
از سعدی
'


گر متصور شدی با تو درآمیختن حیف نبودی وجود در قدمت ریختن
فکرت من در تو نیست در قلم قدرتیست کو بتواند چنین صورتی انگیختن
کیست که مرهم نهد بر دل مجروح عشق کش نه مجال وقوف نه ره بگسیختن
داعیه شوق نیست رفتن و بازآمدن قاعده مهر نیست بستن و بگسیختن
آب روان سرشک و آتش سوزان آه پیش تو بادست و خاک بر سر خود بیختن
هر که به شب شمع وار در نظر شاهدیست باک ندارد به روز کشتن و آویختن
خوی تو با دوستان تلخ سخن گفتنست چاره سعدی حدیث با شکر آمیختن