چرا حزب در ایران کارا نیست؟

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سوسیال دموکراسی حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟

جمهوری دموکراتیک نام دروغین برای جمهوری خلق

لیبرال دموکراسی
چرا حزب در ایران کارا نیست؟

چرا حزب در ایران کارا نیست؟

گفتگویی در میان ایرانیان خارج از کشور درباره بنیاد نهادن حزب‌های سیاسی با الگوی حزب‌های غربی مانند حزب ها در انگلستان یا آمریکا و آلمان سوید و دیگر کشورهای غربی کشور ایران، تاریخچه بلند بالایی درباره حزب دارد با انتخابات مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۶ شهریور ماه ۱۲۸۵ و آغاز نشست ها در مجلس، نمایندگان خود را در گروه هایی سازمان دادند و حزب به راه انداختند. دو حزب دموکرات عامیون (انقلابی) و اجتماعیون اعتدالیون (اعتدالی) در واقع حزب با معنای حزب در کشورهای غربی نبودند. نخستین حزب با ویژگی هایی که امروز در کشورهای غربی می بینیم، حزب کمونیست ایران با پشتیبانی شوروی بود. این حزب در تاریخ ۲۲ خرداد ماه ۱۳۱۰ خورشیدی بر پایه قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت تصویب شده در مجلس شورای ملی منحل شد. سبب انحلال حزب کمونیست ایران بر آن بود که یک سیستم سیاسی در ایران بر پا دارند همانند شوروی یعنی یک حکومت حزب سالاری در ایران راه بیاندازند.

کمونیست ها می گویند که حزب سالاری یک شکل واقعی از حکومت است که در آن یک یا چند حزب سیاسی در فرآیند سیاسی غالب هستند و نه شهروندان و یا سیاستمداران فردی. این تفسیر به درستی با قانون اساسی مشروطه مغایرت یا ناسازگاری دارد. در قانون اساسی مشروطه آمده است که قدرت در دست مردم است و مردم نمایندگان خود را در مجلس شورای ملی بر می گزینند و این مجلس قانون می نویسد و تصویب می نماید. این قوانین از سوی دولت یا قوه مجریه اجرا خواهند شد.. اگر قوانین زیر پا گذاشته شوند مجرم در برابر دادگستری پاسخگو می باشد و به جزایش خواهد رسید.

در هنگام اشغال ایران از سوی ارتش شوروی و بریتانیا حزب کمونیست ایران با نام حزب توده و با کمک استالین دوباره بنیاد شد حزب خطرناک توده در روز ۱۶ بهمن ماه ۱۳۲۷ برای دومین بار منحل شد. هدف حزب توده این بود که دوباره حکومت مشروطه را براندازند و حکومت جمهوری سوسیالیستی در ایران راه اندازی کنند. برای این کار می بایستی که درخت را از ریشه در می آوردند بدین روی در روز ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ حزب توده به جان شاهنشاه ایران سوقصد کرد. شانس با مردم ایران همراه بود و این سوقصد نافرجام ماند.

ایرانیان با حزب مدل های غربی تجربه هولناک و تلخی دارند. ایرانیان نه تنها تجربه تلخ با حزب کمونیست ایران و حزب توده دارند بلکه تجربه تلخ تری با جبهه ملی دارد. جبهه ملی در روز ۲۶ مهر ماه ۱۳۲۸ از سوی محمد مصدق بنیاد شد تا به مجلس شورای ملی دوره شانزدهم راه یابد. این حزب سیاسی با مانورهای سیاسی با ۱۲ کاندید در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی شرکت جست و هشت کرسی مجلس را اشغال کرد. آغاز ورود محمد مصدق به مجلس شانزدهم با بحث درباره قدمت سن او که بالای هفتاد سال بود گذشت. و پاسخ به پرسش اینکه چگونه محمد مصدق به عنوان کاندید پذیرفته شده‌است این بود که دوست بسیار صمیمی مصدق به عنوان رئیس انجمن انتخابات تهران برگزیده شده‌است و ایشان مسله‌ای در سن محمد مصدق که هفتاد و یک سال بود ندیده‌است در صورتی که این خلاف قانون است که کسی بالای هفتاد سال خود را کاندید نمایندگی مجلس کند .

مصدق به وسیله گروه اقلیت در مجلس اوبستروکسیون راه انداخت، بدین معنا که هرگاه قانونی می‌باید تصویب می‌شد و یا نخست‌وزیری می‌باید از مجلس شورای ملی رای اعتماد می‌گرفت، این گروه از مجلس بیرون می‌رفتند و نشست را از تصمیم‌گیری می‌انداختند که به این کار ابستروکسیون می گویند. محمد مصدق برای اوبستروکسیون به ۳۰ نفر نیاز داشت. نمایندگان اقلیت به سرکردگی محمد مصدق دست در دست نمایندگان حزب توده مجلس چهاردهم را در حساس‌ترین روزهای سرنوشت‌ساز کشور ایران که در اشغال سه ارتش شوروی و بریتانیا و امریکا بود به آشوب کشیدند، و دولت‌ها را سرنگون کردند و از تصویب قوانین به ویژه قوانین پرداخت حقوق کارمندان جلوگیری کردند تا شاید در ایران هرج و مرج بشود. بحران کامل در زمانی که محمد مصدق کلاهبرداری بزرگ کرد و با همدستی دوستان هم حزبی خود در جبهه ملی اختیارات از مجلس شورای ملی گرفت که خود قانون بنویسد و قانون را تصویب کند و قانون را اجرا کند. نتیجه این شد که نخست وزیر که قوه مجریه است و اصلا نباید هیچگاه به کار قوه قانونگزاری یعنی مجلس شورای ملی و مجلس سنا دخالت نماید این دو مجلس را منحل کرد. قوه قانونگزاری متعلق به ملت است که نمایندگان خود را به آنجا می فرستند تا برای رفاه ملت و کشور قانون بنویسند. قوه مجریه اجرا کننده این قوانین است و به هیچ روی حق دخالت در قوه قانونگزاری یا دادوری را ندارد.

محمد مصدق به فرمان عزل خود از نخست وزیری توجهی نکرد و آورنده فرمان عزل را دستگیر نمود و فرمانده گارد شاهنشاهی سرهنگ نصیری و دیگر افسران گارد را دستگیر نمود و سربازان گارد را به باغشاه فرستاد و در پادگان های دیگر پخش کرد و گارد شاهنشاهی را منحل ساخت. وزیر خارجه مصدق حسین فاطمی با پان ایرانیست ها و توده ای ها و حزب ایران و ... با پرچم های داس و چکش در میدان بهارستان گرد آمدند و سخنرانی کردند که مشروطه ایران پایان یافته است و حکومت ایران از این پس جمهوری دمکراتیک خلق است. این سخنرانی ها از رادیو ایران پخش شد. مردم ایران دریافتند که کمونیست ها حکومت کشور ایران را به دست گرفته اند. مردم به پا خاستند و علیه توطیه محمد مصدق به خیابان ها ریختند.

در ایران حزب‌هایی با کاراکتر اسلامی وجود دارند. در برون مرز، حزب‌هایی مانند حزب توده، و حزب مشروطه لیبرال دمکرات وجود دارند و حزب دیگری نیز پیدا شده که خود را سوسیال دمکرات نامیده است. همه این حزب‌ها با یک استثنا با حزب‌های کشورهای غربی قابل مقایسه نیست. تنها حزبی که با حزب‌های کشورهای اروپایی می‌توان مقایسه کرد حزب توده است. حزب توده از زمان بنیادنهادنش یک کپی از حزب‌های کمونیست در شوروی یا حزب‌های کمونیست در اروپاست حزب‌های سیاسی مجموعه‌ای از گروه‌هایی از مردم هستند. هدف حزب‌ها این است که در انتخابات پارلمان شرکت جویند. پیش نیاز بنیاد نهادن یک حزب این است که باید حکومتی وجود داشته باشند که در آن انتخابات آزاد وجود داشته باشد. انتخابات آزادی یعنی هر شهروندی زن یا مرد بتواند خود را برای پارلمان کاندید نماید و جدا و آزاد از دینی که دارد یا گرایش سیاسی اش و همه شهروندان نیز بتوانند رای بدهند. محدودیت‌ها برای رای دادن و رای آوردن محدودیت سنی کمتر از ۱۸ نباشد و بیشتر از ۷۰ نباشد سواد خواندن و نوشتن داشته باشد و دارای مغزی سالم باشد.

نخستین انتخابات برای مجلس شورای ملی درتاریخ ۱۶ شهریور ۱۲۸۵ برابر با ۱۹۰۶ نوشته شد. این قانون انتخابات در آن زمان هیچ حزب سیاسی نمی‌شناخت بلکه این قانون یک قانون انتخابات بر پایه طبقه‌های اجتماعی بود در آن زمان پنج طبقه اجتماعی تعریف شده بود ۱- شاهزادگان و قاجاریه ۲- علما و طلاب ۳- اعیان و اشراف ۴- تجار و ملاکین ۵- فلاحین و اصناف کاندیداها و رای دهندگان باید از یکی از این طبقات باشند و رای دهندگان تنها می‌توانستند به کاندیدای خود در طبقه اجتماعی خود رای بدهند. برای رای دهندگان شرایط دیگری نیز وجود داشت. ۱- باید که کمترین سن بیست و پنج سال داشته باشند ۲- می‌باید ایرانی باشند ۳- در جای زندگی خود شناخته شده باشند ۴- باید دارنده ملکی باشند که هزار تومان بهای آن باشد و تجار می‌بایستی که دفتر بازرگانی و مجره داشته باشند و اصناف باید دکان دار باشند. این فرم انتخابات آیینه سیستم فیودالی در آن زمان بود و اینکه چه دینی انتخاب شوندگان و یا انتخاب کنندگان باید داشته باشد اصلا نیامده است. کسانی که به هیچ روی نمی‌توانستند انتخاب شوند و یا انتخاب کنند ۱- بانوان ۲- تبعه بیگانه ۳- ورشکسته به تقصیر قاتل و دزد و جانی و ۴- کسانی که در ارتش خدمت می‌کنند. این مجلس شورای ملی دوره نخست قانون اساسی مشروطه و متمم آن را نوشت.

هنگام انتخابات مجلس شورای ملی دوره قانونگزاری حزب‌هایی در ایران بنیاد نهاده شدند یعنی در سال ۱۹ جولای ۱۹۰۹ برابر با تیر ماه ۱۲۸۸ خورشیدی دو حزب دموکرات عامیون (انقلابی) و اجتماعیون اعتدالیون (اعتدالی) خود را به مجلس شناساندند. انقلابیون مشروطه خواهان بودند و اعتدالیون قاجاریان و ملایان و ملاکین. با پیدا شدن سر وکله حزب‌ها قانون انتخابات نوینی نیز در تاریخ ۱۰ تیر ماه ۱۲۸۸ خورشیدی برابر با ۱ جولای ۱۹۰۹ نوشته شد. در این قانون انتخابات طبقاتی از میان برداشته شد و بر پایه فشار محمدعلی سلطان قاجار و شیخ فضل الله نوری و کشتار ارتش روسیه اسلام به قانون انتخابات رخنه کرد و شرط مسلمان بودن وارد قانون انتخابات شد. یعنی کاندیداها و رای دهندگان بر پایه دینشان طبقه بندی شدند یعنی اسلام، مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان. سپس مشروطه خواهان توانستند که طبقه شاهزادگان قاجار را از انتخاب شدن محروم بدارند. کسی که خود را کاندید مجلس شورای ملی می نماید می بایستی که در آن حوزه انتخاباتی زندگی کند چهره معتمد و شناخته شده ای باشد و از نام نیکی برخوردار باشد.

در سال ۱۳۴۱ خورشیدی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی با فرمانی که صادر کردند فرمودند که قانون انتخابات ایران خلاف ماده هشتم قانون اساسی مشروطه است که در آن آمده است که اهالی کشور ایران در برابر قانون برابر می باشند. بر اساس این اصل متمم قانون اساسی، بانوان ایران بر پایه قانون نوین انتخابات که در مجلس شورای ملی نوشته شد، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را یافتند. شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی آریامهر دگرگونی دیگری نیز در قانون انتخابات پیشنهاد کردند و آن برداشتن شرط دین بود. شاهنشاه فرمودند که همه با هر باوری ایرانی هستند و می توانند بدون شرط دین خود را کاندید انتخاب شدن و انتخاب کردن نمایند. در کنار اصلاحات ارضی و لغو رژیم ارباب رعیتی در ایران این دو شرط یاد شده سبب شورش خمینی در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ شد.

حزب ها و یا هموندی در یک حزب برای انتخاب شدن و انتخاب کردن نقشی نداشت. این در دیگر کشورها به ویژه در امریکا و سوید و آلمان کاملا به گونه دیگری است. از آنجا که در امریکا شناسنامه وجود ندارد و اداره ای که اهالی شهر در آن ریجستر شوند وجود ندارد، انتخاب کنندگان می باید خود را در پهرستی برای انتخاب کردن نامنویسی کنند. با این کار انتخاب کننده حزب دلخواه خود را نیز می نویسد. هنگامی که پهرست کاندیداها بیرون می آید هموندان حزب تصمیم می گیرند که چه کسی باید انتخاب شود. آخرین نمونه ای که داریم، لیز چینی نماینده ایالت وایومینگ هموند حزب جمهوری خواه و دشمن دونالد ترامپ، وی دیگر نمی تواند در انتخابات آینده شرکت کند زیرا که هموندان حزبی در حوزه انتخاباتی اش تصمیم گرفتند که هریت هاگه من می باید کاندید شود و نه لیز چینی و هریت هاگه من از پشتیبانی ترامپ برخوردار است. یعنی هموندان یک حزب چه کسی کاندید باید بشود را خودشان دست چین می کنند.

بر پایه قانون انتخابات سوید و آلمان حزب ها نفوذ و قدرت بیشتری بر پروسه انتخابات دارند. در سوید انتخاب کنندگان شخصی را در یک حوزه انتخاباتی بر می گزینند بلکه باید حزب را بر گزینند. حزب پیشتر پهرستی از کسانی آماده می سازد که برای نمایندگی پارلمان پیشنهاد می کنند. شمار نمایندگانی که به پارلمان راه می یابند بستگی به شمار رای هایی دارد که آن حزب آورده است. هم چنین رای دهنده رای دومی دارد که با آن فردی را می تواند برگزیند. این رای دوم تنها می تواند نام ها را در لیستی که حزب پیشتر آماده ساخته از بالا به پایین رده اشان را تغییر دهد و نه بیشتر.

در کشور آلمان رای دهنده نیز دو رای دارد، با یک رای انتخاب کننده نام فردی را علامت می زند و با رای دوم حزبی را بر می گزیند. شمار سندلی های نمایندگان در پارلمان بر پایه در صدی است که آن حزب در سراسر آلمان آورده است.

کدام نماینده به پارلمان می تواند راه بیابد را حزب پیشتر در پهرستی آماده ساخته است. نیمی از سندلی های پارلمان از سوی کسانی اشغال می شود که در پهرست نخستین حزب آمده اند. نیم دوم سندلی های پارلمان، از سوی کسانی اشغال می شود که با رای دوم انتخاب کنندگان بیشترین رای را آورده اند. همانگونه که می بینیم، این پروسه پیچیده که مردم آلمان و سوید در پر کردن برگه های رای در آن مانده اند و ناچار به گرفتن کمک می شوند، برای ایرانیان پایه و کارایی ندارد. در ایران، همواره سیستم اکثریت بر پا بوده است یعنی کاندیدایی که بیشترین رای را در حوزه انتخاباتی اش بیاورد به مجلس راه می یابد. این قانون انتخابات حزب را نمی شناسد.

چنین سیستم انتخاباتی که در ایران مشروطه وجود داشت در انگلستان نیز وجود دارد. کاندیدایی که بیشترین رای را در حوزه انتخاباتی خود بیاورد به پارلمان می رود. اما در انگلستان حزب هایی وجود دارند که نقش مهمی را دارند. هموندان حزبی که بیشترین شمار نماینده را در پارلمان داشته باشد، از میان کسانی که به پارلمان راه یافته اند رییس حزب خود را بر می گزینند. حزب رییس نوین خود را که در پارلمان نیز انتخاب شده است به کویین معرفی می کند. کویین این نماینده پارلمان که رییس حزب برنده در انتخابات است را به نخست وزیری منصوب می کند. این پرنسیب که نخست وزیر همزمان نماینده در پارلمان باشد در قانون اساسی مشروطه ممنوع است. در قانون اساسی مشروطه جدایی و استقلال سه قوه قانونگزاری و مجریه و دادوری از یکدیگر یکی از اساس مشروطه است. یعنی نخست وزیر نمی تواند همزمان در قوه مجریه و قوه قانونگزاری باشد. یعنی هنگامی که پادشاه نماینده مجلس شورای ملی را به نخست وزیری برگزیند او باید که از نمایندگی مجلس کناره گیری کند و استعفا بدهد. بر پایه قانون اساسی مشروطه، پادشاه نخست وزیر را بر می گزیند، نخست وزیر کابینه را تشکیل می دهد و برنامه دولت را می نویسد و به مجلس شورای ملی معرفی می کند تا رای اعتماد بگیرد یا نگیرد.

در گزینش کابینه حزب نقشی ندارد. هم چنین می بینیم که در تاریخ معاصر ایران نخست وزیران هیچگاه هموند یک حزب نبودند شاید از گروه سیاسی می آمدند.

از کجا این سرچشمه می گیرد که ایرانیان باید حزب بر پا کنند و به حزب بپیوندند. کسانی که این شرط را می گزارند باور دارند که سیستم سیاسی که در غرب پیاده شده است در ایران نیز کار خواهد کرد. تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که حزب ها در سیاست ایران بزرگترین صدمه ها را زده اند. نخستین نمونه حزب توده است. حزب توده که پیشتر حزب کمونیست ایران نامیده می شد با پشتیبانی شوروی در ایران بنیاد نهاده شد. هدف این بود که شوروی بتواند در تصمیم های سیاسی در ایران رخنه نماید. تا به امروز استعمار توانست با داستان مصدق پیر کفتار نخست وزیر، ایرانیان را از یکدیگر جدا سازند. داستان کودتای ۲۸ امرداد پروپاگاندای شوروی در ایران بود علیه شاهنشاه ایران.

سیستم سیاسی در ایران کنونی، نیازهای دیگر دارد تا اینکه حزب تشکیل شود. اقتصاد ایران نابود شده است، تورم بسیار بالاست، مردم گرسنه هستند، جوانان ایران بی آینده می باشند، نابود ساختن جنگل ها و آب های ایران به دست ملایان دستاربند، سبب خشک شدن زمین های کشاورزی و خشکسالی در ایران گردیده است. مردم ایران خواهان براندازی رژیم اسلامی هستند. یک حزب که اراده مردم را بخواهد به انجام برساند بی درنگ ممنوع خواهد شد و هموندانش دستگیر و اعدام. کسانی که خودشان را برای حزب پاره پاره می کنند هرگز هموند هیچ حزبی نبوده اند و از پایه نمی دانند که حزب بازی یعنی چه. هدف این است که مردم ایران را در جعبه هایی به نام حزب به بند کشند که علیه یکدیگر بجنگند و استعمار و استعمارگران و مزدورانش بتوانند در آرامش کشور ایران را بچاپند و به یغما برند. دشمنان ما این حزب و آن حزب نیستند، بلکه رژیم اسلامی است و کسانی که این رژیم را پشتیبان هستند. این بدان چم است که بایستی همه ما ایرانیان زیر پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان و تاجدار ایران گرد آییم و جنبش مشروطه را دوباره راه اندازیم. اگر نگاهی ژرفتر بیاندازیم این جنبش آغاز شده است و شمار کسانی که اعلام می دارند که مشروطه خواه هستند هر روز بیشتر و بیشتر می شود چه در ایران و چه در برون مرز. زیرا همگان می دانند که حزب نمی تواند ایران را نجات دهد بلکه تنها و تنها جنبش مشروطه راه گشای آزادی میهن و ملت است . جنبش مشروطه با قانون مدرن اساسی مشروطه و جنبش مشروطه نشان داد که می تواند اسلامیون را پراکنده سازد، همانگونه که دو لکه ننگ تاریخ محمدعلی سلطان قاجار و فضل الله نوری را توانستند برانند و نابود سازند همانگونه نیز می توانند رهبر و مزدورانش را از خاک اهورایی ایران بیرون کنند. زنده باد

جاوید شاه پاینده ایران

برقرار قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

و در اهتزاز پرچم زیبای سه رنگ شیرو خورشید نشان و تاجدار ایران