پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری) از پروین اعتصامی |
' |
گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری | کخر تو هم برون کن ازین آشیان سری | |
آفاق روشن است، چه خسبی به تیرگی | روزی بپر، ببین چمن و جوئی و جری | |
در طرف بوستان، دهن خشک تازه کن | گاهی ز آب سرد و گه از میوهی تری | |
بنگر من از خوشی چه نکو روی و فربهم | ننگست چون تو مرغک مسکین لاغری | |
گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان | روزی تو هم شوی چو من ایدوست مادری | |
گرد تو چون که پر شود از کودکان خرد | جز کار مادران نکنی کار دیگری | |
روزیکه رسم و راه پرستاریم نبود | میدوختم بسان تو، چشمی به منظری | |
گیرم که رفتهایم از اینجا به گلشنی | با هم نشستهایم بشاخ صنوبری | |
تا لحظهایست، تا که دمیدست نوگلی | تا ساعتی است، تا که شکفتهاست عبهری | |
در پرده، قصهایست که روزی شود شبی | در کار نکتهایست که شب گردد اختری | |
خوشبخت، طائری که نگهبان مرغکی است | سرسبز، شاخکی که بچینند از آن بری | |
فریاد شوق و بازی اطفال، دلکش است | وانگه به بام لانهی خرد محقری | |
هر چند آشیانه گلین است و من ضعیف | باور نمیکنم چو خود اکنون توانگری | |
ترسم که گر روم، برد این گنجها کسی | ترسم در آشیانه فتد ناگه آذری | |
از سینهام اگر چه ز بس رنج، پوست ریخت | ناچار رنجهای مرا هست کیفری | |
شیرین نشد چو زحمت مادر، وظیفهای | فرخندهتر ندیدم ازین، هیچ دفتری | |
پرواز، بعد ازین هوس مرغکان ماست | ما را بتن نماند ز سعی و عمل، پری |