پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/کبوتری، سحر اندر هوای پروازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (کبوتری، سحر اندر هوای پروازی) از پروین اعتصامی |
' |
کبوتری، سحر اندر هوای پروازی | ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید | |
رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز | مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید | |
شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی | گسست رشتهی امیدی و رگی بدرید | |
گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغی | طبیب گشت، چه رنجوری کبوتر دید | |
برفت خار و خس آورد و سایبانی ساخت | برای راحت بیمار خویش، بس کوشید | |
هزار گونه ستم دید، تا بروزن و بام | ز برگهای درختان سبز پرده کشید | |
ز جویبار، بمنقار خویش آب ربود | بباغ، کرد ره و میوهای ز شاخه چید | |
گهی پدر شد و گه مادر و گهی دربان | طعام داد و نوازش نمود و ناله شنید | |
ببرد آنهمه بار جفا که تا روزی | ز درد و خستگی و رنج، دردمند رهید | |
بزاغ گفت: چه نسبت سپید را بسیاه | ترا بیاری بیگانگان، چه کس طلبید | |
بگفت: نیت ما اتفاق و یکرنگی است | تفاوتی نکند خدمت سیاه و سفید | |
ترا چو من، بدل خرد، مهر و پیوندیست | مرا بسان تو، در تن رگ و پی است و ورید | |
صفای صحبت و آئین یکدلی باید | چه بیم، گر که قدیم است عهد، یا که جدید | |
ز نزد سوختگان، بیخبر نباید رفت | زمان کار نباید به کنج خانه خزید | |
غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد | چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید |