پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/فتاد طائری از لانه و ز درد تپید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (فتاد طائری از لانه و ز درد تپید) از پروین اعتصامی |
' |
فتاد طائری از لانه و ز درد تپید | بزیر پر چو نگه کرد، دید پیکانی است | |
بگفت، آنکه بدریای خون فکند مرا | ندید در دل شوریدهام چه طوفانی است | |
کسیکه بر رگ من تیر زد، نمیدانست | که قلب خرد مرا هم ورید و شریانی است | |
ربود مرغکم از زیر پر بعنف و نگفت | که مادری و پرستاری و نگهبانی است | |
اسیر کردن و کشتن، تفرج و بازی است | نشانه کردن مظلوم، کار آسانی است | |
ز بام خرد گل اندود پست ما، پیداست | که سقف خانهی جمعیت پریشانی است | |
شکست پنجه و منقار من، ولیک چه باک | پلنگ حادثه را نیز چنگ و دندانی است | |
گرفتم آنکه بپایان رسید، فرصت ما | برای فرصت صیاد نیز، پایانی است | |
فتاد پایه، چنین خانه را چه تعمیری است | گداخت سینه، چنین درد را چه درمانی است | |
چمن خوش است و جهان سبز و بوستان خرم | برای طائر آزاد، جای جولانی است | |
زمانه عرصه برای ضعیف، تنگ گرفت | هماره بهر توانا، فراخ میدانی است | |
همیشه خانهی بیداد و جور، آباد است | بساط ماست که ویران ز باد و بارانی است | |
نگفته ماند سخنهای من، خوشا مرغی | که لانهاش گه سعی و عمل، دبستانی است | |
مرا هر آنکه در افکند همچو گوی بسر | خبر نداشت که در دست دهر چوگانی است | |
ز رنج بی سر و سامانی منش چه غم است | همین بس است که او را سری و سامانی است | |
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد | زمانه را سند و دفتری و دیوانی است | |
کسی ز درد من آگه نشد، ولیک خوشم | که چند قطرهی خونم، بدست و دامانی است | |
هزار کاخ بلند، ار بنا کند صیاد | بهای خار و خس آشیان ویرانی است | |
چه لانهای و چه قصری، اساس خانه یکی است | بشهر کوچک خود، مور هم سلیمانی است | |
ز دهر، گر دل تنگم فشار دید چه غم | گرفته دست قضا، هر کجا گریبانی است | |
چه برتریست ندانم بمرغ، مردم را | جز اینکه دعوی باطل کند که انسانی است | |
درین قبیلهی خودخواه، هیچ شقفت نیست | چو نیک درنگری، هر چه هست عنوانی است |