پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/خمید نرگس پژمردهای ز انده و شرم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (خمید نرگس پژمردهای ز انده و شرم) از پروین اعتصامی |
' |
خمید نرگس پژمردهای ز انده و شرم | چو دید جلوهی گلهای بوستانی را | |
فکند بر گل خودروی دیدهی امید | نهفته گفت بدو این غم نهانی را | |
که بر نکرده سر از خاک، در بسیط زمین | شدم نشانه بلاهای آسمانی را | |
مرا به سفرهی خالی زمانه مهمان کرد | ندیده چشم کس اینگونه میهمانی را | |
طبیب باد صبا را بگوی از ره مهر | که تا دوا کند این درد ناگهانی را | |
ز کاردانی دیروز من چه سود امروز | چو کار نیست، چه تاثیر کاردانی را | |
به چشم خیرهی ایام هر چه خیره شدم | ندید دیدهی من روی مهربانی را | |
من از صبا و چمن بدگمان نمیگشتم | زمانه در دلم افکند بدگمانی را | |
چنان خوشند گل و ارغوان که پنداری | خریدهاند همه ملک شادمانی را | |
شکستم و نشد آگاه باغبان قضا | نخوانده بود مگر درس باغبانی را | |
بمن جوانی خود را بسیم و زر بفروش | که زر و سیم کلید است کامرانی را | |
جواب داد که آئین روزگار اینست | بسی بلند و پستی است زندگانی را | |
بکس نداد توانائی این سپهر بلند | که از پیش نفرستاد ناتوانی را | |
هنوز تازه رسیدی و اوستاد فلک | نگفته بهر تو اسرار باستانی را | |
در آن مکان که جوانی دمی و عمر شبی است | بخیره میطلبی عمر جاودانی را | |
نهان هر گل و بهر سبزهای دو صد معنی است | بجز زمانه نداند کس این معانی را | |
ز گنج وقت، نوائی ببر که شبرو دهر | برایگان برد این گنج رایگانی را | |
ز رنگ سرخ گل ارغوان مشو دلتنگ | خزان سیه کند آن روی ارغوانی را | |
گرانبهاست گل اندر چمن ولی مشتاب | بدل کنند به ارزانی این گرانی را | |
زمانه بر تن ریحان و لاله و نسرین | بسی دریده قباهای پرنیانی را | |
من و تو را ببرد دزد چرخ پیر، از آنک | ز دزد خواسته بودیم پاسبانی را | |
چمن چگونه رهد ز آفت دی و بهمن | صبا چه چاره کند باد مهرگانی را | |
تو زر و سیم نگهدار کاندرین بازار | بسیم و زر نخریده است کس جوانی را |