پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/حکایت کرد سرهنگی به کسری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (حکایت کرد سرهنگی به کسری) از پروین اعتصامی |
' |
حکایت کرد سرهنگی به کسری | که دشمن را ز پشت قلعه راندیم | |
فراریهای چابک را گرفتیم | گرفتاران مسکین را رهاندیم | |
به خون کشتگان، شمشیر شستیم | بر آتشهای کین، آبی فشاندیم | |
ز پای مادران کندیم خلخال | سرشک از دیدهی طفلان چکاندیم | |
ز جام فتنه، هر تلخی چشیدیم | همان شربت به بدخواهان چشاندیم | |
بگفت این خصم را راندیم، اما | یکی زو کینه جوتر، پیش خواندیم | |
کجا با دزد بیرونی درافتیم | چو دزد خانه را بالا نشاندیم | |
ازین دشمن در افکندن چه حاصل | چو عمری با عدوی نفس ماندیم | |
ز غفلت، زیر بار عجب رفتیم | ز جهل، این بار را با خود کشاندیم | |
نداده ابره را از آستر فرق | قبای زندگانی را دراندیم | |
درین دفتر، بهر رمزی رسیدیم | نوشتیم و به اهریمن رساندیم | |
دویدیم استخوانی را ز دنبال | سگ پندار را از پی دواندیم | |
فسون دیو را از دل نهفتیم | برای گرگ، آهو پروراندیم | |
پلنگی جای کرد اندر چراگاه | همانجا گلهی خود را چراندیم | |
ندانستیم فرصت را بدل نیست | ز دام، این مرغ وحشی را پراندیم |