پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/جهاندیده کشاورزی بدشتی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (جهاندیده کشاورزی بدشتی) از پروین اعتصامی |
' |
جهاندیده کشاورزی بدشتی | بعمری داشتی زرعی و کشتی | |
بوقت غله، خرمن توده کردی | دل از تیمار کار آسوده کردی | |
ستمها میکشید از باد و از خاک | که تا از کاه میشد گندمش پاک | |
جفا از آب و گل میدید بسیار | که تا یک روز می انباشت انبار | |
سخنها داشت با هر خاک و بادی | بهنگام شیاری و حصاری | |
سحرگاهی هوا شد سرد زانسان | که از سرما بخود لرزید دهقان | |
پدید آورد خاشاکی و خاری | شکست از تاک پیری شاخساری | |
نهاد آن هیمه را نزدیک خرمن | فروزینه زد، آتش کرد روشن | |
چو آتش دود کرد و شعله سر داد | بناگه طائری آواز در داد | |
که ای برداشته سود از یکی شصت | درین خرمن مرا هم حاصلی هست | |
نشاید کتش اینجا برفروزی | مبادا خانمانی را بسوزی | |
بسوزد گر کسی این آشیانرا | چنان دانم که میسوزد جهان را | |
اگر برقی بما زین آذر افتد | حساب ما برون زین دفتر افتد | |
بسی جستم بشوق از حلقه و بند | که خواهم داشت روزی مرغکی چند | |
هنوز آن ساعت فرخنده دور است | هنوز این لانه بی بانگ سرور است | |
ترا زین شاخ آنکو داد باری | مرا آموخت شوق انتظاری | |
بهر گامی که پوئی کامجوئیست | نهفته، هر دلی را آرزوئیست | |
توانی بخش، جان ناتوان را | که بیم ناتوانیهاست جان را |