پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت) از پروین اعتصامی |
' |
بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت | سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت | |
مهر بلند، چهره ز خاور نمینمود | ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت | |
آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک | فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت | |
دانی که نوشداروی سهراب کی رسید | آنگه که او ز کالبدی بیشتر نداشت | |
دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند | بار دگر امید رهائی مگر نداشت | |
بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد | این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت | |
پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخت | میدید شعله در سر و پروای سر نداشت | |
بشنو ز من، که ناخلف افتاد آن پسر | کز جهل و عجب، گوش به پند پدر نداشت | |
خرمن نکرده توده کسی موسم درو | در مزرعی که وقت عمل برزگر نداشت | |
من اشک خویش را چو گهر پروراندهام | دریای دیده تا که نگوئی گهر نداشت |