وحشی بافقی (غزلیات)/یک التفات ز فرماندهان نازم نیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (یک التفات ز فرماندهان نازم نیست) از وحشی بافقی |
' |
یک التفات ز فرماندهان نازم نیست | ز دور رخصت یک سجدهی نیازم نیست | |
منه به گوشهی طاق بلند استغنا | کلید وصل ، که دستی چنان درازم نیست | |
خلاف عادت پروانه خواهد از من شمع | و گرنه ز آتش سوزنده احترازم نیست | |
مرا به کنگرهی وصل او صلا مزنید | که آن پری که شما دیدهاید بازم نیست | |
حدیث ترک وفا گو زبان به صرفه بگو | که اعتماد بر این صبر حیله سازم نیست | |
صلاح کار در انکار عشق بینم لیک | تحملی که بود پرده پوش رازم نیست |