وحشی بافقی (غزلیات)/کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند) از وحشی بافقی |
' |
کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند | سراپا چشم حسرت گردد و سوی کسی بیند | |
ز روی خویشتن هم شرم میآید مرا تا کی | کسی بنشیند و از دور در روی کسی بیند | |
نه مغروری چنانم کشت کز دل چون کشد خنجر | سری پیش افکند در چاک پهلوی کسی بیند | |
فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را | که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند | |
کسی داند که وحشی را چه برق افتاد در خرمن | که داغی بر جگر از تندی خوی کسی بیند |