وحشی بافقی (غزلیات)/چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست)
از وحشی بافقی
'


چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست عنایتی که تو داری به من بیانی نیست
کرشمه گرم سال است ، لب مکن رنجه که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست
رموز کشف و کرامات سالکان طریق ورای رمز شناسی و نکته دانی نیست
به هر که خواه نشین گر چه این نه شیوه تست که از تو در دل ما راه بدگمانی نیست
مرا ز کیش محبت همین پسند افتاد که گر چه هست سد آواز سرگرانی نیست
تو خون مرده‌ی وحشی چرا نمیریزی بریز تا برود ، آب زندگانی نیست