وحشی بافقی (غزلیات)/چشم او قصد عقل و دین دارد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (چشم او قصد عقل و دین دارد) از وحشی بافقی |
' |
چشم او قصد عقل و دین دارد | لشکر فتنه در کمین دارد | |
عالمی را کند مسخر خویش | هر که او لشکری چنین دارد | |
مست و خنجر به دست میآید | آه با عاشقان چه کین دارد | |
هیچکس را به جان مضایقه نیست | اگر آن شوخ قصد این دارد | |
ساعد او مباد رنجه شود | داغ بر دست نازنین دارد | |
هر کرا هست تحفهای در دست | پیش جانان در آستین دارد | |
نیم جانیست تحفهی وحشی | چه کند بینوا همین دارد |