وحشی بافقی (غزلیات)/وقت برقع ز رخ کشیدن نیست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (وقت برقع ز رخ کشیدن نیست)
از وحشی بافقی
'


وقت برقع ز رخ کشیدن نیست رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
بر من خسته بین و تند مران که مرا قوت دویدن نیست
با که گویم غمت که در مجلس زهره‌ی گفتن وشنیدن نیست
من خود از حیرت تو خاموشم حاجت منع و لب گزیدن نیست
میرمد وحشی آن غزال از من هرگزش میل آرمیدن نیست