وحشی بافقی (غزلیات)/مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم) از وحشی بافقی |
' |
مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم | که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم | |
شراب لطف پر در جام میریزی و میترسم | که زود آخر شود این باده و من در خمار افتم | |
به مجلس میروم اندیشناک ای عشق آتش دم | بدم بر من فسونی تا قبول طبع یار افتم | |
ز یمن عشق بر وضع جهان خوش خندهها کردم | معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم | |
تظلم آنقدر دارم میان راهت افتاده | که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم | |
عجب کیفیتی دارم بلند از عشق و میترسم | که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم | |
دگر روز سواری آمد و شد وقت آن وحشی | که او تازد به صحرا من به راه انتظار افتم |