وحشی بافقی (غزلیات)/قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست)
از وحشی بافقی
'


قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست خوبی و فرخندگی جمله در این فال هست
حال نکو بگذرد، بخت مددها کند طالع خود دیده‌ام، شاهد این حال هست
داد منجم نوید، گفت که با اخترت ذلت پارینه رفت ، عزت امسال هست
داد مریض مرا مژده‌ی صحت طبیب گرچه هنوز اندکی مضطرب احوال هست
طایر اقبال من شهپر دولت دماند رخصت پرواز نیست ورنه پر وبال هست
بخت ز دنبال چشم اشک مرا پاک کرد مژده که این گریه را خنده ز دنبال هست
وحشی و اقصای دیر کز طرف میکده دردسر قال نیست ، سر خوشی حال هست