وحشی بافقی (غزلیات)/غم هجوم آورده میدانم که زارم میکشد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (غم هجوم آورده میدانم که زارم میکشد) از وحشی بافقی |
' |
غم هجوم آورده میدانم که زارم میکشد | وین غم دیگر که دور از روی یارم میکشد | |
میکشد صد بار هر ساعت من بد روز را | من نمیدانم که روزی چند بارم میکشد | |
گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار | کاینچنین فصلی غم آن گلعذارم میکشد | |
شب هلاکم میکند اندیشهی غمهای روز | روز فکر محنت شبهای تارم میکشد | |
گفته خواهد کشت وحشی را به صدبیداد زود | دیر میآید مگر از انتظارم میکشد |