وحشی بافقی (غزلیات)/عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم)
از وحشی بافقی
'


عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم گرم کن هنگامه‌ی دیگر که ما افسرده‌ایم
گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم
لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم
در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازیهای ما گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم
وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن کان فریب است اینکه ما سد بار دیگر خورده‌ایم