وحشی بافقی (غزلیات)/عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است) از وحشی بافقی |
' |
عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است | ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است | |
دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح | به اعتماد نگههای رغبت آمیز است | |
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه | علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است | |
شدیم مات به شترنج غایبانهی تو | به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است | |
کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر | دلم که بستهی آن طرهی دلاویز است | |
جگر زد آبله وز دیده میچکد نمکاب | که بخت شور به ریش جگر نمکریز است | |
رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق | حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است | |
به ذوق جستن فرهاد میرود گلگون | تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است | |
شدست دیدهی وحشی شکوفه دار و هنوز | در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است |