وحشی بافقی (غزلیات)/شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کردهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کردهای) از وحشی بافقی |
' |
شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کردهای | جانم گرفته در میان عشق هجوم آورده ای | |
ای صید کش صیاد من تاب کمندت بازده | تا چند دست و پا زند صید گلو افشردهای | |
ای عقل برچین این دکان از چار سوی عافیت | کامد به بد مستی برون رطل پیایی خوردهای | |
چون معدن الماس شد از عمزهی تو سینهام | رحمی که پهلو مینهد آنجا دل آزردهای | |
ای غیر ،دل داری تو هم اما دلت را نور کو | در هر مزار افتاده است اینسان چراغ مردهای | |
گو مرغ آیی ره بتاب از ما سمندر مشربان | یعنی به آتش در شدن ناید ز هر افسردهای | |
وحشی چه معنیها که تو کردی به این صورت عیان | تا ره به این معنی برد کو پی به معنی بردهای |