وحشی بافقی (غزلیات)/سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کردهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کردهای) از وحشی بافقی |
' |
سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کردهای | تا نداند کس که چون بی اعتبارم کردهای | |
چون بسوی کس توانم دید باز از انفعال | اینچنین کز روی مردم شرمسارم کردهای | |
ناامیدم بیش از این مگذار خون من بریز | چون به لطف خویشتن امیدوارم کردهای | |
تو همان یاری که با من داشتی سد التفات | کاین زمان با سد غم و اندوه یارم کردهای | |
ای که میپرسی بدینسان کیستی زار و نزار | وحشیم من کاینچنین زار و نزارم کردهای |