وحشی بافقی (غزلیات)/ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن) از وحشی بافقی |
' |
ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن | به تقصیر عنایت یک تبسم عذر خواهم کن | |
ره آوارگی در پیش و از پی دیدهی حسرت | وداعی نام نه این را و چشمی بر نگاهم کن | |
ز کوی او که کار پاسبان کعبه میکردم | خدایا بی ضرورت گر روم سنگ سیاهم کن | |
بخوان ای عشق افسونی و آن افسون بدم بر من | مرا بال و پری ده مرغ آن پرواز گاهم کن | |
به کنعانم مبر ای بخت من یوسف نمیخواهم | ببرآنجا که کوی اوست در زندان و چاهم کن | |
ز سد فرسنگ از پشت حریفان جسته پیکانم | مرو نزدیک او وحشی حذر از تیر آهم کن |