وحشی بافقی (غزلیات)/زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من)
از وحشی بافقی
'


زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من کی ملتفت شود به جواب سلام من
گفتم بگو از آن لب شیرین حکایتی سد تلخ گفت دلبر شیرین کلام من
آن شمع گر ز سوز دل من خبر نداشت بهر چه بر فروخت چو بشنید نام من
کامی نیافتم ز لب او به بوسه ای هر گز نبود آن لب شیرین به کام من
وحشی غزال من که به من آرمیده بود وحشی چنان نشد که شود باز رام من