وحشی بافقی (غزلیات)/دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود) از وحشی بافقی |
' |
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود | تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود | |
دی که میمد ز جولانگاه شوخی مست ناز | نرگسش بر گوشهی دستار خوش ترکانه بود | |
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان | آنچنان میشد که گویا از همه بیگانه بود | |
آن نصیحتها که میکردیم اهل عشق را | این زمان معلوم ما شد کان همه افسانه بود | |
قرب تا حاصل نشد دودم ز خرمن برنخاست | اتحاد شمع برق خرمن پروانه بود | |
سوختن با آتش است و عشق با دیوانگی | عشق بر هر دل که زد آتش چو من دیوانه شد | |
وحشی از خون خوردن شب دوش نتوانست خاست | کاین می مرد افکن امشب تا لب پیمانه بود |