وحشی بافقی (غزلیات)/خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای) از وحشی بافقی |
' |
خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای | مرغ قفس شکستهای از دام جسته ای | |
صیاد کیست تا نگذارد ز هستیش | غیر از سر بریده و بال شکستهای | |
صیدی ستاده باز که بندد گلوی جان | در گردنش هنوز کمند گسستهای | |
کو جرگهای که باز نماند نشان از او | جز جان زخم خوردهی خونابه بسته ای | |
قیدیست قید عشق که ذوقش کسی که یافت | هرگز طلب نکرد دل باز رستهای | |
عشرت در آن سر است که آید برون از او | هر بامداد چهره به خونابه شستهای | |
وحشی خموش باش که آتش زبان نشد | الا دلی چو شعله بر آتش نشستهای |