وحشی بافقی (غزلیات)/از تو همین تواضع عامی مرا بس است

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (از تو همین تواضع عامی مرا بس است)
از وحشی بافقی
'


از تو همین تواضع عامی مرا بس است در هفته‌ای جواب سلامی مرا بس است
نی صدر وصل خواهم و نی پیشگاه قرب همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است
بیهوده گرد عرصه‌ی جولانگه توام گاهی کرشمه‌ای و خرامی مرا بس است
خمخانه‌ای نمی‌طلبم از شراب وصل یک قطره بازمانده جامی مرا بس است
وحشی مگو، بگو سگ کو ، بلکه خاک راه یعنی ز تو نوازش مامی مرا بس است