وحشی بافقی (غزلیات)/آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم)
از وحشی بافقی
'


آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم
آمدم من به سر گریه‌ی خود به که تو نیز بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم
به وفای تو که تا روز قیامت باقیست عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم
نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد من و پروردن آن نخل برومند قدیم
بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد برسان بندگی ما به خداوند قدیم
خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم
وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو پندگویان قدیمی به سر پند قدیم