هاتف اصفهانی (گزیدهی اشعار رشحه)/جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | هاتف اصفهانی (گزیدهی اشعار رشحه) (جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم) از هاتف اصفهانی |
' |
جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم اگرچه سست بود عهد نیکوان اما به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم ز من بریدی و مهر از تو بیوفا نبریدم زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی جز اینکه بار جفایت به دوش خویش کشیدم تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم ضیاء السلطنه خاتون روزگار که گوید سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم