هاتف اصفهانی (ماده تاریخها)/از محمدعلی آن گلبن بیخار افسوس
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | هاتف اصفهانی (ماده تاریخها) (از محمدعلی آن گلبن بیخار افسوس) از هاتف اصفهانی |
' |
از محمدعلی آن گلبن بیخار افسوس که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی از جفای فلکش خار اجل برپا شد شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش خون دل دم بدم از دیدهی خون پالا شد چرخ دوری زد و شد اختری از خاک بلند ناگه از دور دگر باز سوی غبرا شد موجی این بحر زد و گوهری آمد بیرون ناگه از موج دگر باز سوی دریا شد روحش آن سدره نشین طایر در تن محبوس پرفشان زین قفس تنگ سوی طوبی شد چون ازین غمکده آهنگ جنان کرد ز شوق مرغ روحش سوی آن روضهی روحافزا شد خامه بر لوح مزارش پی تاریخ نوشت که محمدعلی افسوس که از دنیا شد