هاتف اصفهانی (غزلیات)/روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | هاتف اصفهانی (غزلیات) (روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی) از هاتف اصفهانی |
' |
روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی | ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی | |
چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم | کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی | |
چارهی درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد | اگر از کار فرو بستهی من عقده گشایی | |
هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت | تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی | |
که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم | من که در کوچهی او ره ندهندم به گدایی | |
ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان | گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی | |
بستهی کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد | نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی |