هاتف اصفهانی (غزلیات)/بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | هاتف اصفهانی (غزلیات) (بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز) از هاتف اصفهانی |
' |
بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز | در دام کسی چون تو شکاری نه و هرگز | |
روزم سیه است از غم هجران بود آیا | چون روز سیاهم شب تاری نه و هرگز | |
در بادیهی عشق و ره شوق رساند | آزار به هر پا سر خاری نه و هرگز | |
گردون ستمگر کند این کار که باشد؟ | یاری به مراد دل یاری نه و هرگز | |
در خاطر هاتف همهی عمر گذشته است | جز عشق تو اندیشهی کاری نه و هرگز |