نظیری نیشابوری (غزلیات)/ز هنر به خود نگنجم چو به خم میِ معانی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ز هنر به خود نگنجم چو به خم میِ معانی بدرد لباس بر تن چو بجوشدم معانی
ملکا به فضل و همت، من و تو چرا ننازیم نه مرا عوض نه قیمت، نه تو را بدل نه ثانی
تو ز من مدیح خواهی، به سخن فرو نمانم ز تو من نوال خواهم، به کرم فرو نمانی
همه دُر به بحر ریزم ز عطای خانخانان که محیط، کشتیم را نکشد ز بس گرانی
همه عیش این جهانی ز عنایت تو دیدم چه شود اگر ببینم ز تو زاد آن جهانی
بجز این دعا نگویم که جز این ریاست دیگر که به مقصدت رساند چو به مقصدم رسانی