ناصر خسرو (قصاید)/هر چه دور از خرد همه بند است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | ناصر خسرو (قصاید) (هر چه دور از خرد همه بند است) از ناصر خسرو |
' |
هر چه دور از خرد همه بند است | این سخن مایهی خردمند است | |
کارها را بکشی کرد خرد | بر ره ناسزا نه خرسند است | |
دل مپیوند تا نشاید بود | گرت پاداش ایچ پیوند است | |
وهم جانت مبر بجز توحید | کان دگر کیمیای دلبند است | |
سخت اندر نگر موحد باش | که سلب را بپا که افگنده است؟ | |
گر خداوندی از نیاز مترس | که رهی مر تو را خداوند است | |
غمت آسان گذار نیز و بدان | مادرت برگذار فرزند است | |
ای رفیق اندرون نگر به جهان | تا چو تو چند بود یا چند است | |
این جهان نیست با تو عمر دراز | مر تو را عمر خود دم و بند است | |
مکن امید دور آز دراز | گردش چرخ بین که گریند است |