منوچهری (قصاید و قطعات)/با رخت ای دلبر عیار یار

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' منوچهری (قصاید و قطعات) (با رخت ای دلبر عیار یار)
از منوچهری
'


با رخت ای دلبر عیار یار نیست مرا نیز به گل کار کار
تا رخ گلنار تو رخشنده گشت بر دل من ریخته گلنار نار
چشم تو خونخواره و هر جادویی مانده از آن چشمک خونخوار خوار
بنده وفادار و هواخواه تست بنده هواخواه و وفادار دار
داد کن ای کودک و بردار جور منبر پیش آور و بردار دار
ای تو دل‌آزار و من آزرده‌دل دل شده ز آزار دل آزار، زار
گردل من باز ببخشی به من جور مکن لشکر تیمار مار