منوچهری (قصاید و قطعات)/الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' منوچهری (قصاید و قطعات) (الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست)
از منوچهری
'


الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست
بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست
از آن باده که زردست و نزارست ولیکن نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست
به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست