معنی "نگار"

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بیتی زیبا از شعر "بهار و نگار" مولوی (دیوان شمس):

نگار آمد نگار آمد نگار خوش عِذار آمد ......... بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد


تعداد نتایج جستجو شده در باب معنای "نگار" 10 مورد می باشد.


1- نگار: (ن )(اِ.)1- نقش ریز، تصویر. 2- بت. 3- معشوق زیبا رو و ظریف، محبوب. 4- آینه و آنچه در آن می نگریم. 5-جام شیشه ای. 6- نقوشی بسیار ظریف و باریک که با دقت و حوصله نقش مییابند.

2- نگارینه : 1- آینه دان، اتاقی که دیوارهایش از آینه پوشیده است. 2- جام شیشه ای.

3- نگاره : 2 -نقاشی بسیار ظریف و زیبا. 2- الحان روح بخش و ماورایی.

4- نگارگر : (ن گَ) (ص فا.) نقاش ، صورتگر.

5- نگارخانه : ( ~. ن )(اِمر.) 1- خانه ای که با نقش و نگار آراسته شده باشد. 2- کتاب مانی نقاش . 3 - گالری ، جایی که در آن تابلوهای نقاشی را به نمایش می گذارند.

6- نگارستان : ( ~. ر )(اِمر.) 1 - جایی که دارای انواع نقوش ظریف و نگاره و نقاشی باشد. 2 - کارگاه نقاشی .

7- نگارش : (ن ر ) (اِمص .) نوشتن .

8- نگاری (ن ) (اِ.) 1- وسیله ای که با آن شیرة گیاهان را می کشند. 2- قلم باریک، نی باریک.

9- نگاریدن : (نِ دَ) (مص م .) نک . نگاشتن .

10- نگارین : (نِ) (ص نسب .) 1 - ظروف ، شیشه وآینه رنگ آمیزی شده و آرایش شده . 2 - محبوب ، معشوق .