مشروطه آن زمان و این زمان - چم مشروطه برای پدر بزرگانمان و برای ما امروز
سوسیال دموکراسی | حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟ | لیبرال دموکراسی |
مشروطه آن زمان و این زمان - چم مشروطه برای پدر بزرگانمان و برای ما امروز
هر چه زندگی بر مردم ایران سختر میشود امید گروهی خرد باخته به کمک ومعجزه از سوی ایمه و حسین بیشتر میشود. رژیم اسلامی نیز بر این موهومات سرمایه گذاری میکند. دولت کاری برای مردم ایران نمینماید، به جای آن زیارت کنندگان بی مخ را به کربلا میفرستند و به چم آن است که نزد ما نیایید بروید از امام حسین حاجتتان را بگیرید. دولت ادعا میکند که برایشان اتوبوس مجانی و خوراک مجانی و هتل مجانی در کربلا آماده خواهد کرد. مردم تهی مغز را به سوی کربلا فرستادند اکنون از آن زیارت کنندگان فریادشان برآمده است که نه اتوبوسی بود نه آبی نه خوراکی و نه جای خوابی. در جایی که راهیان زیارت میباید میدانستند که وعدههای جمهوری اسلامی هرگز انجام نمییابد. خمینی قول داد که اتوبوس دو ریالی مجانی خواهد شد، خانه نسازید برایتان خانه مجانی میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم و روزی هفتصد تومان به در خانه هایتان برای هر نفر میآوریم، تا به امروز مردم ایران چشم به راه دریافت وعدههای خمینی هستند و پس از چهل و سه سال هنوز نیاموختند.
هنگامی که نگاهی به اوضاع ایران بیاندازیم، انگار که در زمان قاجاریان هستیم. در این زمان نیز ایرانیان فقیر و به حال خود گذاشته شده بودند، گرسنه بودند، بیکار بودند، بهداشت و درمان و آموزش و پرورشی نداشتند، و مردمی بی آینده در ایران سرزمین کهنی که بر بام تمدن و فرهنگ دنیا جای دارد چنین زندگی میکردند. سلطانهای قاجار، ایران را برای خوش گذرانی خود چپاول میکردند. امروز نیز تولههای آخوندها با میلیونها دلار و یورو در حساب هایشان در کانادا و امریکا و اروپا زندگی لوکس و مجللی میکنند. آن زمان سلطانهای قاجار از انگلیس و روس وام گرفتند و خوش میگذراندند اما ایرانیان بودند که میبایستی این وامها را باز پردازند. گمرکات ایران و شیلات و هر چه داشتیم در دست روس و انگلیس بود و درآمد این سازمانها به آنان برای بازپرداخت وام هایشان تعلق داشت. و از زمان پیدا شدن نفت در گچساران درآمد نفت نیز به جیب انگلیس سرازیر شد.
امروز ملایان درآمد نفت و گاز و معدنهای مس و طلا و دهها معدن دیگر را در جیب خود میگذارند و بخش بزرگی از این پول هنگفت به لبنان و سوریه و یمن و عراق فلسطین واریز میشود. در زمان قاجار هزار فامیل گروهی با انگلیسیها و تبعیت انگلیسی داشتند که به آنان انگلوفیل میگفتند و گروهی با روسها یودند و ملیت روسی داشتند که به آنان روسوفیل میگفتند. امروز نیز ما دو گروه داریم گروهی که با روسها هستند و گروهی که با چینیها هستند. اما هیچ کس با ایرانیان نیست. کسانی که در زمان سلطانهای قاجار اعتراض میکردند، دستگیر و غل و زنجیر و شکنجه میشدند و به قتل رسانده میشدند. و کسانی که علیه جمهوری اسلامی باشند دستگیر میشوند و به انان تجاوز میشود و اعدام میشوند. فشار و ظلم قاجاریان بر ایرانیان به جایی رسید که ایرانیان بر پا خاستند و گفتند دیگر بس است. امام حسین کمکی به ما نمیتواند بکند، ما خودمان باید به خود کمک کنیم، ما نیز انسان هستیم مانند دیگر انسانها در اروپا، ما نیز حقوقی داریم و ما دیکتاتوری قاجار را با نوشتن قانون اساسی به پایان میبریم.
سرانجام، در روز ۱۴ امرداد ماه ۱۲۸۵ خورشیدی، فرمان قانون اساسی مشروطه دستینه شد و ایرانیان مجلس شورای ملی دوره نخست قانونگذاری همان مجلسی که قانون اساسی مشروطه را نوشت را راه اندازی کردند. در این قانون نوشته شد که قدرت در دست مردم است، سه قوه قانونگذاری، اجراییه و دادوری از یکدیگر جدا و مستقل هستند و حقوق انسانی و شهروندی در آن زیر نام حقوق مردم ایران آورده شده است. هم چنین نوشته شد که ایران کانستیتوشنال مونارکی است یا مشروطه شاهنشاهی است و شاهنشاه ایران رییس قوه مجریه است. از آغاز نوشتن قانون اساسی مشروطه، اسلامیون علیه قانون اساسی به رهبری شیخکی به نام فضل الله نوری جنگیدند.
فضل الله نوری میخواست که مجلس شورای ملی، مجلس شورای اسلامی بشود و مجلس شورای ملی را به باد دشنام گرفت که شریعت را در آن راه ندادهاند. فضل الله گفت که پیامد نبودن شریعت در قانون اساسی مسجدهای خالی از مردم، و نداشتن پولهایی که مردم برای روضه خوانی و زیارت خرج میکردند میباشد، اینان مدرسه برای دختران میسازند، خیابان و کارخانه میسازند و شهر را آباد میکنند. مشروطه خواهان به مسلمانان دشنام میدهند و پل صراط را مسخره میکنند
فضل الله در نامهای مینویسد تاریخ مشروطه ایران – احمد کسروی، برگ ۴۱۶
از آغاز گشایش این مجلس، کسانی که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند گرد آمدهاند، روزنامهها و شب نامهها پیدایشان شده و بیشتر دربرگیرنده دشنام به علما و احکام اسلام است و میگویند که باید در این شریعت تغییراتی بوجود آید و از آن قوانین ۱۳۰۰ سال پیش، قوانینی برابر با احوال امروز ساخت، مانند آموزشگاه تربیت آموزگاران زن، ساختن دبستانهای دخترانه و این پولها و پولهایی که برای روضه خوانی و زیارت خرج میشد برای ساختن کارخانهها و جاده و راهها و راه آهن هزینه شود. اینان مسلمانان را مسخره میکنند و شمشیر ابوالفضل و پل صراط و افکار و گفتار رسول الله را میگویند که از روی بخار خوراکهای تازیان بوده است، مثل شیر شتر و گوشت سوسمار . این مجلسیان میگویند که امروز در فرنگستان فیلسوفهایی هستند که از پیامبر آگاه تر و داناتر و بزرگتر هستند و امام دوازدهم را امام موهوم میخوانند و قرآنها را در جعبههای ابزار قمار کردن به پهنه مجلس شورا آوردهاند و پاره پاره کردند
اینها را فضل الله نوری درباره مشروطه خواهان گفت خوب شنیدید که مشروطه خواهان چه درباره اسلامی گفتند . هر یک از شما میتوانید کتاب تاریخ مشروطه ایران را بخوانید به برگه ۴۱۶ تا ۴۲۳ بروید نامه شیخ فضل الله را نیز خودتان بخوانید
شیخ فضل الله به ویژه علیه ماده هشتم متمم قانون اساسی عربده کشی کرد و شورش به پا نمود. اصل هشتم میگوید: اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق میباشد. فضل لله گفت که این چنین نمیتواند باشد که خون یک یهودی یا مسیحی و یا زرتشتی همان ارزش خون یک مسلمان را داشته باشد. و مشروطه خواهان برای آزادی هورا کشیدهاند و گفتهاند که میتوانند با یکدیگر ازدواج کنند زن بدهند و زن بگیرند و میگویند زنده باد مساوات. مشروطه خواهان نیز در این مبارزه سستی نشان ندادند و پایدار ماندند. و اصل هشتم را مانند چشم هایشان نگهبانی کردند که اهالی مملکت ایران در برابر قانون حقوق برابر دارند.
در به اصطلاح قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی آمده است اصل بیستم: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یک سان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. ببینیم چه معنایی پاراگراف بیست دارد: میگوید همه ایرانیان حقوق برابر در مقابل قانون دارند بلکه بانوان ایران و غیر مسلمانان زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان خون آنان کم ارزش تر از یک مرد مسلمان است. اگر ما این دو پاراگراف بیستم به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل هشتم قانون اساسی مشروطه را با یکدیگر بسنجیم میتوانیم ببینیم که چه پس رفت دهشتناکی ایران کرده است. در سراسر جهان مسلمانان زندگی میکنند و آنان از حقوقی برابر با دیگران برخوردارند اما در ایران چنین نیست.
در این جا بیاییم در این بررسی گام دیگری برداریم : ملایان مردم را در شورش ۵۷ بدانجا رساندند که مرگ بر شاه بگویند. در حقیقت مسله شاه و خاندان پهلوی نبود در حقیقت براندازی مشروطه بود. شاه تنها سمبل مشروطه و ایران نوین و مدرن بود و ملایان از آن ایران نوین ومدرن انزجار داشتند و در پی برانداختن حکومت مشروطه بودند. خمینی و دار ودسته اش، همان دار و دسته فضل الله نوری هستند و این به اصطلاح انقلاب اسلامی همان دنباله انقلاب مشروطه بود. خمینی چیان جنگ میان محمدعلی سلطان قاجار و مشروطه خواهان را که مشروطه خواهان در آن پیروز شدند را دوباره آغاز کردند، فلسطینیهای تروریست را به ایران وارد کردند و با به آتش کشیدن سینما رکس ترس و وحشت در دل ملت ایران بوجود آوردند. امروز خویشکاری ماست که مبارزه برای برقراری مشروطه را دوباره آغاز کنیم و کوشش کنیم که اصل هشتم متمم قانون اساسی که همه ایرانیان از حقوق مساوی برخوردارند را به اعتبارش بازگردانیم.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر که بر پایه اعلامیه حقوق بشر کوروش هخامنشی نوشته شده است در اصل نخست آمده است: همه انسانها آزاد زاده شدهاند و در احترام و حقوق با یکدیگر برابرند. این اعلامیه در ۱۹۴۸ میلادی نوشته شده است. مشروطه خواهان ۴۱ سال پیش از این اعلامیه همین اصلها را در قانون اساسی مشروطه زیر حقوق ملت ایران نوشتند. در اصل اول نیز آورده شده است که انسانها آزاد هستند و فضل الله نوری علیه این جمله برآشفت و آشوب بر پا کرد و گفت از زمانی که واژه « آزادی » در این شهر پخش شده است، دیدید که وعظ کنندگان میگویند که تکیههای عزاداری که از شعایر بزرگ شیعه است، به تعطیل گذشت. آیا این را میخواستید؟ و تا کنون دیده بودید که یک یهودی روسری دختر مسلمان را از سرش کشیده باشد؟
آزادی و برابری دو واژهای بودند که فضل الله نوری در نوشتارش سد و شانزده سال پیش به باد انتقاد گرفت. اکنون ببینیم که خمینی درباره آزادی و روسری چه گفته است. {گفته خمینی پخش می شود}
پیامد شورش ۵۷ این است که مهسا دختر ایران دختر بیست و دو ساله سنندجی که برای چند روزی به تهران آمده بود به بهانه اینکه روسری اش درست قرار ندارد، دستگیر شد و با باتوم بر سرش کوفتند و در کوما فرورفت و درگذشت. پدر بزرگان ما برای آزادی و برابری جنگیدند و رضا شاه بزرگ با کشف حجاب نیمی از جمعیت کشور را از این چادر سیاه و پوشش نادانی بیرون کشید.. کسانی که مرگ بر شاه فریاد کردند و برای خمینی خود را پاره پاره کردند آیا برای آنها روشن بود که علیه آزادی و برابری میجنگند؟
کمونیستها و مجاهدین و تودهای و نهضت آزادی و اسلامیستها و خمینی چیان و گروهکهای چپ و راست که در خیابانهای تهران به راه افتادند، امروز مدعی شدهاند که مردم ایران این شورش را به راه انداختند و ما مردم ایران باید پاسخگوی این جنایت باشیم. این نوشتارهای مزدوران چپ و راست اشتباه است، چپیها و کنفدراسیونیها و اسلامیستهایی که اکنون در این رژیم بر ایران حکومت میکنند با کمک عرفات و میلیشای فلسطینی به حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران حمله بردند و اسلامیستها در ایران سینماها را بر پایه سناریوی از پیش نهاده به آتش کشیدند و به پاسگاههای پلیس و ژاندارمری حمله بردند و کارخانه داران ایرانی و مستشاران آمریکایی را به گلوله بستند.
هنگامی که اسلامیستها رفراندوم راه انداختند که جمهوری اسلامی بلی یا نه هیچ کس نمیدانست جمهوری اسلامی چیست؟ در واقع باید میپرسیدند مشروطه را میخواهید یا مشروعه را؟ یا میباید میپرسیدند آیا آزادی و برابری میخواستید یا شریعت اسلام را؟ اکنون اگر به شورش اسلامی نگاهی بیاندازیم برنامه این بود که مشروطه شاهنشاهی ایران را براندازند و شریعت اسلام را بر پا کنند. از آنجا که رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی آریامهر از مبارزان مشروطه بودند، میباید که میرفتند و جایشان را به یک رهبر اسلامی میدادند. آزادی و برابری میبایستی که از میان برداشته شود. جدایی و استقلال سه قوه قانونگذاری مجریه و دادوری میبایستی که از میان برداشته شود و یک دیکتاتوری اسلامی بر پایه شریعت اسلام میبایستی که بر پا گردد. مجلس شورای ملی میبایستی که تعطیل شود و مجلس شورای اسلامی باید راه اندازی گردد. قوانینی که از سوی مجلس شورای ملی نوشته و تصویب شده بود میبایستی که جای خود را به قوانین عصر حجری اسلامی بدهد.
همه آنچه که پدر بزرگان ما برای آن جنگیدند، میبایستی که از میان برداشته شود. کنفدراسیونیهایی که در خارج از کشور بودند و این شورش را در ایران راه انداختند پس از شورش دوباره به خارج از کشور آمدند زیرا که اینان نمیخواستند زیر احکام شریعت زندگی کنند و چهل و سه سال است که در رادیوها و تلویزیونها مینشینند و برای جمهوری و سکولاریسم، حقوق بشر، لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی، تشکیل حزب تبلیغ میکنند و برای ملت ایران نقش اپوزیسیون بازی میکنند. نتیجه این شورش را پس از چهل و سه سال بررسی میکنیم. کشور غنی و آباد ایران به زمان قاجاریان مغول بازگشته است و فضل الله نوری کسی که پدر بزرگان ما وی را به دار آویختند امروز نامش بر روی اتوبانها و خیابانها و ایستگاههای مترو و تمبر پست در ایران است.
این مزدوران که در خارج از کشور هستند برای ایرانیان قانون اساسی نوین مینویسند با مدل قانون اساسی آمریکا – ایران را تجزیه میکنند و از ایران حکومت فدرال میسازند، به جای اینکه، آنچه را که ما داشتیم و ارزش و والایی خود را نشان داده بود ، بر اعتبارش بازگردانیم و بهتر و مدرن ترش کنیم.
از این بن بستی که استعمار و مزدورانش برای ما ساختند چگونه بیرون بیاییم؟ راه ما روشن و هموار است و هدف ما نیز آشکار. تنها راهی که ایرانیان باید بروند راه مشروطه است و این بدان چم است که ایرانیان میباید علیه شریعت اسلام و علیه فضل الله نوریها به پا خیزند. در سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ خورشیدی این مشروعه خواهان این خمینی چیان این فضل الله نوریها به ما ملت ایران اعلام جنگ دادند. این جنگ و کشتار را انقلاب مینامند. تا به امروز دادگاههای انقلاب اسلامی در ایران بر پاست و پاسداران انقلاب اسلامی مردم ایران را شکنجه میکنند و دستگیر میکنند و اموالشان را غارت میکنند و بلاهایی بر سر ایرانیان میآورند که در تاریخ تاکنون دیده نشده است. این اسلامیستها شورای نگهبان راه انداختهاند که قوانین باید بر پایه اسلام باشد یعنی این شورا بر قوه مقننه نظارت میکنند و دیگر اینکه نمایندگان مجلس شورای اسلامی را اینان دست چین میکنند که خیلی اسلامی باشند.
این جنگی که علیه مردم ایران به راه انداختهاند را نیز در لبنان و سوریه و یمن و عراق نیز راه اندازی کردهاند و نابودی کامل اسراییل را نیز خواستارند.
این واقعیتها را میباید خوب بنگریم و باید مردم ایران را پشتیبانی کنیم که راه به آزادی و برابری را دوباره بیابند. ایرانیان باید انقلاب مشروطه را بار دیگر آغاز کنند.
زنده باد انقلاب مشروطه ، برقرار قانون اساسی پر افتخار مشروطه شاهنشاهی ایران – در اهتزاز پرچم زیبای سه رنگ شیر و خورشید نشان و تاجدار ایران پاینده ایران ، جاوید شاه