محتشم کاشانی (قطعات)/شهسواری که عرصهی گردون
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (قطعات) (شهسواری که عرصهی گردون) از محتشم کاشانی |
' |
شهسواری که عرصهی گردون | بست حکمش به حلقهی فتراک | |
کامکاری که فارس قدرش | از سمک رخش راند تا به سماک | |
آصف دهر کش سلیمان وار | خاتم حکم داد ایزد پاک | |
خلف المصطفی امینالدین | زیب ذریت شه لولاک | |
آن که نسبت به اوج رفعت او | کوتهی کرده پایهی ادراک | |
وانکه نامد نظیر او بوجود | از وجود عناصر و افلاک | |
در زمانی که غیر فتنه نبود | مقتضای زمانه بیباک | |
به گمان خطای ناشدهای | گشت از من نهفته کلفت ناک | |
دی به ارسال جعبهای نارم | کرد یک باره ز انفعال هلاک | |
من حیران متهم به گنه | که ز ضعفم زبونتر از خاشاک | |
گرچه زان نار سوختم لیکن | زان گناه نکرده گشتم پاک |