محتشم کاشانی (قطعات)/اگر خرمنی را تبه کرد برقی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (قطعات) (اگر خرمنی را تبه کرد برقی) از محتشم کاشانی |
' |
اگر خرمنی را تبه کرد برقی | که دودش گذر کرد از چرخ گردون | |
وگر خانهای را ز جا کند سیلی | که صد دیده گردیده چون ابر نیسان | |
وگر بحر جمعیتی خورده برهم | که یک شهر را پرتوش کرده ویران | |
اجل گرد ماتم رسانیده دیگر | ز صحرای غبرا به ایوان کیهان | |
چو موجی زد این بحر یارب که یک سر | تبه گشت و برخاست صد گونه طوفان | |
چو باد مخالف برآمد که یک گل | تلف گشت و صد خار ازو ماند برجان | |
که داد ای فلک آخرین تیغ کینت | که پیوند یاران بریدی بدین سان | |
که کرد ای سپهر این قدرها دلیرت | که کار به این مشکلی کردی آسان | |
چه مقصود بودت که یک دودمان را | چراغ فرح کشتی از باد حرمان | |
زدی بیمحل چنگ در حبیب عمرش | دریدی ز سنگین دلی تا به دامان | |
تو را از دل آمد که آن تازه گل را | کنی همچو خاشاک با خاک یکسان | |
تو چون کندی از باغ جان گلبنی را | که گل بوی گل داشت از نکهت آن | |
تو چون جیب جان پاره کردی گلی را | که میآمدش بوی جان از گریبان | |
درین ماتم ای دوستان دور نبود | اگر از دل دشمنان خیزد افغان | |
سزد گر ازین غصهی بدخواه صد ره | گزد پشت دست تاسف به دندان | |
چو او بود مقصود و گلزار هستی | پدر را درین برک ریزنده بستان | |
چو گلدستهای بود آن نخل نورس | که از گلشن جانش آورد دوران | |
همان به که از بهر تاریخ فوتش | به کلک بدایع رقم خوش نویسان | |
نویسند مقصود گلزار هستی | نگارند گلدستهی گلشن جان |