محتشم کاشانی (قطعات)/آه کامسال اندرین بستان سرای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (قطعات) (آه کامسال اندرین بستان سرای) از محتشم کاشانی |
' |
آه کامسال اندرین بستان سرای | دهر هر گل را که بهتر دید چید | |
واندرختی را که خوشتر بود پار | چرخ ناخوش خوی از بیخش برید | |
وانکه در برداشت تشریف قبول | دست مرگ اول لباس او برید | |
لاجرم زان پیشتر کاید ز شیب | شاه راه عمر را پایان پدید | |
پیک مرگ از دشت آفت بیمحل | بر سر حافظ محمد جان رسید | |
وه چه حافظ آن فرید روزگار | کایزدش در عهد خود فرد آفرید | |
آن که بود از پرتو انفاس او | گرمی هنگامهی شاه شهید | |
وانکه دوران انتظار شغل او | از محرم تا محرم میکشید | |
واندرین ماتم سرا گلبانگ او | گوش حوران جنان هم میشنید | |
عندلیب روحش از بستان دهر | از صدای کوس رحلت چون رمید | |
بهر تاریخش یکی از غیب گفت | عندلیبی باز ازین بستان پرید |