محتشم کاشانی (قصاید)/دی قاصدی به کلبهی این ناتوان رسید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (قصاید) (دی قاصدی به کلبهی این ناتوان رسید) از محتشم کاشانی |
' |
دی قاصدی به کلبهی این ناتوان رسید | کز مقدمش هزار بشارت به جان رسید | |
از مژدهای که فهم شد از دلنوازیش | دل را نوید خرمی جاودان رسید | |
گردی که سرمهیوش زرهی خود به من رساند | آسایشی به دیدهی بیخواب از آن رسید | |
عطری که چون عنبر بر اطراف من فشاند | از جنبش نسیم بهر بوستان رسید | |
شهدی که از عبارت شیرین به دل چشاند | ذوقش به جان زیاده ز حد بیان رسید | |
حرفی که ساخت گوش زدم در ازای آن | از من هزار شکر به گوش جهان رسید | |
حرفش چه بود این که ایا همنشین غم | برخیز هان که تیر دعا بر نشان رسید | |
از بر لباس غصه بیفکن که بهر تو | تشریف خاص شمسه گردون مکان رسید | |
بلقیس کامکار پریخان که حکم او | تا پای تخت رابعهی آسمان رسید | |
مسجود بر و بحر که فرسود سدهاش | بس کز ادب بر آن سر سلطان و خان رسید | |
در موکبش به حاشیهی کهترین سوار | دوش هزار خسرو خسرو نشان رسید | |
در محفلش به حاشیه کمترین جدار | روی مزار قدسی عرش آشیان رسید | |
هرگه که داد عرض سپه طول و عرض او | چون نور آفتاب کران تا کران رسید | |
هرجا کشید خوان کرم فیض عام آن | چون رزق کاینات جهان تا جهان رسید | |
امداد هرکه کرد برای وی از سراب | صد چشمهی حیات چو صرصر دوان رسید | |
اقبال هرکه خواست به پای خود از پیش | سیلاب سان ذخیره در یاوکان رسید | |
ابر عطای او ز کدامین محیط خاست | آثار فیض او ز کدامین زمان رسید | |
نخل نوال او ز کدامین ریاض است | کز وی بر حیات به پیر و جوان رسید | |
توقیعی از عطیهی او بر کنار داشت | هر جا برات بخشش روزی رسان رسید | |
زنجیر عدل او چو در آفاق بسته شد | صد چشم بر عدالت نوشیروان رسید | |
تا ظلم را عدالت او پایمال کرد | صد بار روی گرگ به پای شبان رسید | |
تا جور را سیاست او خوار و زار کرد | بر دزد صد ستم ز سگ کاروان رسید | |
پرسید راه خانه خصمش ز آگهان | هرگه ز آسمان اجل ناگهان رسید | |
خود را به دشمنش چه قضا بیخبر رساند | هر تیر کز کمان بلا بیگمان رسید | |
شاهنشها اگر برسانم به عز عرض | از دشمنان چها به من ناتوان رسید | |
وندر چه وقت خلعت و پروانه عطا | زان شمع مهر پرتو مه پاسبان رسید | |
زان میل غم که در پی من سر نهاده بود | از من چسان گذشت و به دشمن چسان رسید | |
نواب پیش از آن شود از لطف خویش شاد | کاندر حساب آن به نهایت توان رسید | |
گویا به آن ضمیر همایون به آسمان | الهام غیبی از ملک غیب دان رسید | |
کای شاهزاده محتشم دل شکسته را | دریاب کز شماتت اعدا به جان رسید | |
تا ز انقضای قسمت رزاق صبح و شام | رزق وسیع خواهد ازین گرد خوان رسید | |
بادا کشیده خوان نوالت که در جهان | فیضش به صد جفاکش بیخانمان رسید |