محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه) (اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من) از محتشم کاشانی |
' |
اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من | بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من | |
اگر عمرم نمانده است ای پسر بادا بقای تو | دگر مانده است بر عمر تو افزاید خدای من | |
به یاران این وصیت میکنم کز تیغ جور تو | چو گردم کشته دامانت نگیرند از برای من | |
به تیغ بی دریغم چون کشد جلاد عشق تو | چو گوئی حیف از آن مسکین همین بس خونبهای من | |
به جای کور اگر در دوزخ افتم نبودم باکی | که میدانم به خصم من نخواهی داد جان من | |
ز من پیوند مگسل ای نهال بوستان دل | ز تن تا نگسلد پیوند جان مبتلای من | |
چه آئی بر سر خاکم بگو کز خاک سربر کن | وفای من ببین ای کشته تیغ جفای من | |
پس آنگه گر دعایی گوئیم این گو که در محشر | چو سر از خاک برداری نبینی جز لقای من | |
ازین خوشتر چه باشد کز تو چون پرسند کی بیغم | کجا شد محتشم گوئی که مرد اندر وفای من | |
نمیدانم چسان در ره فتادم | که رفت از تاب رفتن هم زیادم |