محتشم کاشانی (غزلیات)/با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۶ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست) از محتشم کاشانی |
' |
با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست | که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست | |
مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ | رشتهای برپای این گنجشک نوپرواز نیست | |
ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست | دشت پر صید و خطا در شست صیدانداز نیست | |
کرده از بیاختیاریهای مستی امشبم | مخزن رازی که خود هم محرم آن راز نیست | |
بس که دل گم گشته در نخجیرگاه دلبران | نیست گنجشکی که رد چنگال صد شهباز نیست | |
عشوه میخواهد به آن بزمم کشاند مو کشان | ناز میگوید مرو زحمت مکش در باز نیست | |
محتشم فریاد میکن تا به تن آرد که هست | داد زن چندان که گوش کس برین آواز نیست |