محتشم کاشانی (غزلیات)/باز آشفته‌ام از خوی تو چندان که مپرس

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۲ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (باز آشفته‌ام از خوی تو چندان که مپرس)
از محتشم کاشانی
'


باز آشفته‌ام از خوی تو چندان که مپرس تابها دارم از آن زلف پریشان که مپرس
از بتان حال دل گمشده می‌پرسیدم خنده‌ای کرد نهان آن گل خندان که مپرس
در تب عشق به جان کندن هجران شده‌ام ناامید آن قدر از پرسش جانان که مپرس
محتشم پرسد اگر حال من آن سرو بگو هست لب تشنه پابوس تو چندان که مپرس