مثنوی معنوی/یافتن رسول روم امیرالممنین عمر را رضیالله عنه خفته به زیر درخت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (یافتن رسول روم امیرالممنین عمر را رضیالله عنه خفته به زیر درخت) از مولوی |
' |
آمد او آنجا و از دور ایستاد | مر عمر را دید و در لرز اوفتاد | |
هیبتی زان خفته آمد بر رسول | حالتی خوش کرد بر جانش نزول | |
مهر و هیبت هست ضد همدگر | این دو ضد را دید جمع اندر جگر | |
گفت با خود من شهان را دیدهام | پیش سلطانان مه و بگزیدهام | |
از شهانم هیبت و ترسی نبود | هیبت این مرد هوشم را ربود | |
رفتهام در بیشهی شیر و پلنگ | روی من زیشان نگردانید رنگ | |
بس شدستم در مصاف و کارزار | همچو شیر آن دم که باشد کارزار | |
بس که خوردم بس زدم زخم گران | دل قویتر بودهام از دیگران | |
بیسلاح این مرد خفته بر زمین | من به هفت اندام لرزان چیست این | |
هیبت حقست این از خلق نیست | هیبت این مرد صاحب دلق نیست | |
هر که ترسید از حق او تقوی گزید | ترسد از وی جن و انس و هر که دید | |
اندرین فکرت به حرمت دست بست | بعد یک ساعت عمر از خواب جست | |
کرد خدمت مر عمر را و سلام | گفت پیغامبر سلام آنگه کلام | |
پس علیکش گفت و او را پیش خواند | ایمنش کرد و به پیش خود نشاند | |
لاتخافوا هست نزل خایفان | هست در خور از برای خایف آن | |
هر که ترسد مر ورا ایمن کنند | مر دل ترسنده را ساکن کنند | |
آنک خوفش نیست چون گویی مترس | درس چهدهی نیست او محتاج درس | |
آن دل از جا رفته را دلشاد کرد | خاطر ویرانش را آباد کرد | |
بعد از آن گفتش سخنهای دقیق | وز صفات پاک حق نعم الرفیق | |
وز نوازشهای حق ابدال را | تا بداند او مقام و حال را | |
حال چون جلوهست زان زیبا عروس | وین مقام آن خلوت آمد با عروس | |
جلوه بیند شاه و غیر شاه نیز | وقت خلوت نیست جز شاه عزیز | |
جلوه کرده خاص و عامان را عروس | خلوت اندر شاه باشد با عروس | |
هست بسیار اهل حال از صوفیان | نادرست اهل مقام اندر میان | |
از منازلهای جانش یاد داد | وز سفرهای روانش یاد داد | |
وز زمانی کز زمان خالی بدست | وز مقام قدس که اجلالی بدست | |
وز هوایی کاندرو سیمرغ روح | پیش ازین دیدست پرواز و فتوح | |
هر یکی پروازش از آفاق بیش | وز امید و نهمت مشتاق بیش | |
چون عمر اغیاررو را یار یافت | جان او را طالب اسرار یافت | |
شیخ کامل بود و طالب مشتهی | مرد چابک بود و مرکب درگهی | |
دید آن مرشد که او ارشاد داشت | تخم پاک اندر زمین پاک کاشت |